نقش مساجد در پیروزی انقلاب اسلامی ایران به مثابهی الگو برای سایر نهضتها
در صدر اسلام حرکتها از مسجد آغاز و در مسجد سازماندهی میشد؛ نیروها از مسجد بسیج و مشکلات جامعهی اسلامی در مسجد حلوفصل میشد
· آنچه در این تحقیق مورد نظر ماست، بررسی نقش مساجد در تحولات انقلاب اسلامی در طول سالهای ١٣٤٢ تا ١٣٦٥ و بازتاب انقلاب اسلامی در منطقه است. در این تحقیق، نگارنده برای گردآوری اطلاعات از روش کتابخانهای و بر حسب مورد از ابزارهایی چون فیش و جدول استفاده کرده است. پژوهش حاضر در دو مقدمه و دو بخش بیان شده است: نخست، شمهای از نقش مساجد در صدر اسلام بیان میشود و سپس دربارهی نقش مسجد در انقلاب اسلامی سخن گفته میشود. در پیروزی انقلاب اسلامی عوامل چندی دخیل بودهاند؛ ازجمله دانشگاه، حوزه، مدرسه، بازار و مسجد که البته نقش محوریتری داشته است. در بخش دوم به بازتاب انقلاب اسلامی در منطقه و همچنین تأثیر آن در ابعاد مختلف پرداخته میشود. دراینراستا، بیانات مقام معظم رهبری مورد توجه قرار گرفته است.
· · بسمه تعالی
بخش اول
نقش مساجد در پیروزی انقلاب اسلامی ایران
مقدمه
در صدر اسلام حرکتها از مسجد آغاز و در مسجد سازماندهی میشد؛ نیروها از مسجد بسیج و مشکلات جامعهی اسلامی در مسجد حلوفصل میشد.[١] همانطورکه امام خمینی(رحمةاللهعلیه) میفرماید: «مساجد باید مرکز سیاست باشد؛ همانطورکه صدر اسلام مرکز سیاست بود... همیشه مساجد مرکز بسیج قشون بوده، مرکز تبلیغات اسلام بوده است».[٢] این نقش هم در روزگاران پیشین مهم بود که وسایل گستردهی ارتباط جمعی وجود نداشت، و هم در زمان حاضر و در عصر رسانههای گروهی اهمیت دارد. در جریان انقلاب اسلامی، مردم ایران به اخباری که از مساجد پخش میشد بهمراتب بیشتر از صداوسیما اعتقاد داشتند و اخبار بهسرعت از مساجد به همهجا راه مییافت.[٣] در آن دوران، مسجد به کانون مبارزه و مرکز فرماندهی بدل شده بود.[٤] پیوند انقلاب اسلامی با مسجد پیوندی استوار، جاودانه و استراتژیک است که هیچچیز نمیتواند جایگزین آن شود. با الهام از این تفکر بنیادین، ملت مسلمان ایران در جریان انقلاب اسلامی مساجد را به حالت پرتحرک و سرنوشتساز دوران اسلام بازگرداندند. روحانیت مبارز، در سنگر محراب و منبر، تفکر سیاسی اسلام را تبیین و در زمینهی فجایع رژیم ستمشاهی افشاگری کردند.[٥]
لازم است بدانیم نوارهای سخنرانیهای امام و پیامهای ایشان با برنامهریزی دقیق، در مساجد، به دست مردم میرسید. بههمیندلیل، رژیم با مساجد مخالفت کرد و قصد تعطیلی آنها را داشت؛ اما موج حرکت چنان قوی بود که نتوانست آن را از ریشه برکند.[٦] در آن مقطع زمانی، مساجد به مراکز نیرومند پشتیبانی انقلاب و ستاد عملیاتی رهبر انقلاب اسلامی تبدیل شده بودند. تولد جمهوری اسلامی ایران با آرای مردم نیز در مسجد صورت گرفت. همهپرسیها و انتخابات متعدد و سرنوشتسازی نیز در فضای پرنور، باصفا، معنوی و یکدل مساجد انجام گرفت.[٧]
طرح مسئله
انقلاب اسلامی، که جرقه ی آن در سال ١٣٤٢ زده شد، با تحمل سختیها و مصائب فراوان، سرانجام در سال ١٣٥٧، به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید. عوامل مختلفی در این پیروزی نقش داشتند که از آن جمله میتوان به بازار، دانشگاه، هیئتها، مدرسه و حوزه اشاره کرد؛ اما نباید در این میان از نقش سازنده و عبادی و سیاسی مسجد غافل شد که کانونی مهم و سازنده بود. درواقع، انقلاب ما از مساجد آغاز شد. مساجد چه در شهرهای بزرگ مثل تهران، تبریز، شیراز و چه در شهرهای کوچک مثل قم، رامسر، کنگاور، بهشهر، ایلام و ... محور اصلی انقلاب بودند و امروز شاهد بازتاب این انقلاب در جهان هستیم.
گریزی به وقایع سال ١٣٤٢
فاجعهی خونین فیضیه
در سال ٤٢، به مناسبت سالروز شهادت امام صادق(علیهالسلام)، در مدرسهی فیضیه مراسم سوگواری بر پا شد. هنگام سخنرانی، صلواتهای نابهجای مزدوران رژیم شاه باعث قطع سخنرانی و آغاز درگیری شد. مأموران امنیتی که بیرون مدرسه بودند، وارد میدان نبرد شدند و با سلاح گرم و سرد به مردم و طلبهی بیدفاع حمله کردند. آنها عدهی زیادی را کشتند و کتابها و وسایل شخصیشان را آتش زدند. فاجعهی مدرسهی فیضیه، که در آن انبوه مردم حضور داشتند، بیدرنگ در سراسر ایران منتشر شد. پس از این اتفاق، امام خمینی «تقیّه» را حرام اعلام کردند، توطئهی سکوت مقابل اعمال رژیم شاه را از دست آنها گرفتند، مبارزه را وارد مرحلهی جدیدی کردند و اظهار حقایق را هر چند با زندان و شهادت همراه بود واجب دانستند.[٨] در ادامه، مراسم چهلم شهدای فاجعهی مدرسهی فیضیه برای رژیم تحملناپذیر بود و به مراسم دیگری حمله کرد که آیتالله حکیم، به همین مناسبت، در مسجد ارگ تهران برگزار کرد.[٩]
راهپیمایی عاشورای ١٣٤٢(١٣خرداد ١٣٤٢)
راهپیمایی عاشورا برای نشاندادن حضور مردم و اعلام موضع بر ضد سیاستهای دولت بود. مقدمات کار را جمعیت مؤتلفه، با همکاری تعدادی از هیئتهای عزادار، فراهم کردند. طبق برنامه قرار شد جمعیت مؤتلفه مردم را با اعلامیه و اطلاعرسانی به دیگر هیئتها به تجمع در مسجد حاج ابوالفتح دعوت کند. باتوجهبه تجربههای گذشته، معمولاً رژیم یا بهطورمستقیم جلوی برگزاری برنامه را میگرفت یا عدهای از اراذل و اوباش را میفرستاد تا آنها برنامه را به هم بزنند.[١٠] در ساعت ٩ صبح روز ١٣خرداد ١٣٤٢، راهپیمایی با شرکت قشرها و افرادی از گروههای سیاسی مختلف، از مسجد حاج ابوالفتح- واقع در میدان قیام (میدان شاه سابق)- به طرف میدان بهارستان و مجلس شورای ملی، شروع شد. در ادامه نیز بر انبوه جمعیت افزوده شد؛ بهگونهایکه شرکت چنین جمعیتی تا آن زمان بیسابقه بود.[١١]
در عصر آن روز، امام خمینی با همراهی تعدادی از مردم وارد مدرسهی فیضیه شدند و بیانات مهمی ایراد کردند که در تاریخ انقلاب اسلامی شهرت دارد.[١٢] ارتباط بین مردم، عاشورا، مسجد و انقلاب اسلامی را میتوانیم در گزارشهای ساواک هم میبینیم؛ برای مثال کمیتهی مشترک ضدخرابکاری در گزارشی به ریاست پلیس تهران مینویسد:
از فعالیت مساجد هدایت، الجواد و حسینیهی ارشاد، که اقدامات آنها مخالف مصالح کشور بود، جلوگیری به عمل آمد تا با مذاکره با مسئولین مساجد و حسینیهی مزبور اقدامات آنان در آینده با مصالح کشور هماهنگی داشته باشد. علیهذا نظر به اینکه توافقهایی که با واقفین و هیئت مؤسس مساجد و حسینیهی موصوف به عمل آمده از این به بعد کلیهی مسائل مربوط به این سه مؤسسهی مذهبی زیر نظر مستقیم سازمان اوقاف خواهد بود.[١٣]
دستگیری امام و قیام سراسری ١٥خرداد ١٣٤٢
پس از انتشار خبر دستگیری امام، بسیاری از مردم ناراحت و عصبانی به منزل ایشان رفتند و حدود ساعت ٦ صبح به اتفاق فرزندشان، حاجآقا مصطفی، بهسمت حرم مطهر حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) حرکت کردند. پس از مدتی صحن مطهر و خیابانهای اطراف پر از جمعیتی شد که شعار «یا مرگ یا خمینی» را با هیجان و التهابی شدید تکرار میکردند. علما و مراجع طی اعلامیهای، که از بلندگوی صحن مطهر خوانده شد، ضمن محکومکردن این اقدام، خواستار آزادی فوری امام شدند.[١٤] درحقیقت، ١٥ خرداد به رهبری علما و روحانیان جامعه رخ داد و در رأس آن امام خمینی قرار داشت. انقلاب ایران از ١٥ خرداد آغاز شد، براساس همان خواستههای مردم در ١٥ خرداد ادامه یافت و سرانجام به پیروزی رسید.[١٥] درواقع، ١٥ خرداد نقطهی عطفی بود در مخالفت امام(رحمةاللهعلیه) با خودکامگی شاه و قدرت بی حد آمریکا در ایران. ایشان دربارهی تصمیم مجلس برای اعطای مصونیت دیپلماتیک به پرسنل نظامی آمریکا چنین گفتند: جرم علمای اسلام و سایر مسلمانان فقط آن است که از قرآن، ناموس اسلام و استقلال مملکت دفاع میکنند و با استعمار مخالفاند.[١٦]
تصویب لایحهی کاپیتولاسیون
در ٤ آبان ١٣٤٣، امام خمینی به محض اطلاع از تصویب لایحهی کاپیتولاسیون[١٧] سخنان کوبندهای در مسجد اعظم ایراد کردند. ایشان با لحنی تند خطر نفوذ گستردهی آمریکا در ایران را به همه اعلام کردند و گفتند امروز همهی گرفتاریهای ایران از آمریکا و اسرائیل است. بههمیندلیل، نیروهای امنیتی شاه در شب ١٣ آبان ١٣٤٣ به منزل امام یورش بردند و پس از دستگیری شبانه ایشان را به تهران منتقل کردند. بازداشت امام موجب اعتراض شدید مردم شد؛ درنتیجه ایشان را همان روز به ترکیه تبعید کردند.[١٨] رژیم شاه تصور میکرد با تبعید امام به عراق، سرکوب گروههای مسلحانه و تبعید و زندانیکردن مردم و جوانان و روحانیان میتواند با خیال راحت به دیکتاتوری خود ادامه دهد؛ ولی عدهی زیادی از شاگردان و مریدان امام - هر کدام به شیوهای خاص- ارتباطشان را با ایشان ادامه دادند و مبارزهی جدیدی برای سرنگونی رژیم آغاز کردند. آیتالله طالقانی، مرحوم آیتالله ربانی شیرازی، آیتالله مشکینی، آیتالله بهشتی، حجةالاسلام باهنر، آیتالله مطهری و آیتالله دکتر مفتح در حوزه، مسجد، مدرسه و دانشگاه به روشنگری و آگاهسازی مردم پرداختند.[١٩]
جرقههای انقلاب در سال ١٣٥٦
مقالهی احمد رشیدی مطلق
مدنی در کتاب «تاریخ سیاسی ایران» میگوید: شهادت مشکوک و ناگهانی حاج سید مصطفی خمینی، فرزند بزرگ امام، در اواخر آبان ١٣٥٦ بهانهای شد تا در مراسم آن مرحوم یاد امام دوباره بر سر زبانها جاری شود. رژیم شاه که سالها تلاش کرده بود نام ایشان به فراموشی سپرده شود، تحمل چنین وضعی را نداشت؛ بههمیندلیل تصمیم گرفت به امام توهین کند. درهمینراستا، به مزدوران خود دستور داد در تاریخ ١٧ دی ١٣٥٦ مقالهای در روزنامهی اطلاعات، با نام مستعار احمد رشیدی مطلق، منتشر کنند.[٢٠] محورهای مقاله عبارت بود از: ١- تعریف و تمجید از انقلاب سفید؛ ٢- تلاش برای نشاندادن پیوندهای تنگاتنگ استعمار سرخ و سیاه؛ ٣- تلاش برای ایجاد اختلاف بین روحانیان؛ ٤- اهانت به امام خمینی.
بهدنبال تحصن روحانیان، طلبهها کلاسهای درس را تعطیل کردند و معترضان خود را به صفهای بههمفشردهی نماز در مسجد اعظم قم رساندند.[٢١] شهادت فرزند امام در آبان ١٣٥٦ زمینهی مساعدی بود برای پیوند دوبارهی ملت و امام. به مناسبت این واقعهی دردناک، مجالس متعددی تا چهلم در بیشتر شهرها بر پا شد که مهمترین آنها در مسجد اعظم قم بود.[٢٢]
قیام ١٩ دی قم
مقالهی روزنامهی اطلاعات واکنش شدیدی در سراسر ایران بهدنبال داشت؛ اما در قم نتیجهای فوری داشت.[٢٣] صبح روز ١٩ دی ١٣٥٦، بازاریان و عدهای از طلبه دستهجمعی بهسوی مسجد اعظم حرکت کردند. در حیاط مسجد اعظم، جمعیت اجتماعکننده شعارهای اعتراضی علیه رژیم سر دادند. آیتالله گلپایگانی، مرعشی و شریعتمداری که در شبستان مسجد اعظم مشغول تدریس بودند، درس خود را نیمهتمام گذاشتند و به مردم پیوستند..[٢٤] بدیهی است وقتی این قیام در قم به وقوع بپیوندد و روحانیان شیعه آن را رهبری کنند، شهدا و مجروحان از طلاب علوم دینی باشند. مراسم بزرگداشت آنان در مساجد شهرهای مختلف، با حضور تودههای عظیم مذهبی، برگزار شد.[٢٥] حتی عدهای دانشجو، در مسجد شهر بابک، علیه رژیم و در مورد واقعهی ١٩ دی سخنرانی کردند. در این اعتراضها واژههای امام خمینی(رحمةاللهعلیه)، مسجد، روحانیان و شهدای ١٩ دی قم برجسته بود.
پیامدهای واقعهی ١٩ دی قم
١. یکی از پیامدهای این قیام آشکارترشدن نقش نیروهای مذهبی در حرکت مردم ایران بود.[٢٦] پارسونز، سفیر انگلیس، میگوید: «جناح مذهبی عملاً رهبری جریانات مخالف را بهدست گرفت و در موعظههای خود در مساجد و مراسم مذهبی بهطورعلنی به دولت حمله بردند، آتش احساسات و هیجانات عمومی را دامن میزدند».[٢٧]
٢. این قیام جنگی خاموش بین شاه و روحانیت آغاز کرد و بین دولت و مقامات روحانی کشور بحرانی شدید بهوجود آورد.[٢٨]
٣. مهمترین پیامد واقعهی ١٩ دی بهوجودآمدن سلسلهحوادثی بود که چون موج بهدنبال یکدیگر آمدند. طبق گزارشهای ساواک، یک روز بعد از فاجعهی ١٩ دی قم تا چهلم واقعه، در شهرهای مختلف اعتراضهای بسیاری شکل گرفت.[٢٩]
جنبش ٢٩ بهمن تبریز
مردم آذربایجان نیز در چهلم شهدای قم شجاعت خود را به اثبات رساندند. در روز ٢٩ بهمن ١٣٥٦، که عزای عمومی اعلام شده بود، مردم تبریز روانهی مسجد شدند تا در مجلس ختمی شرکت کنند که به همین مناسبت آیتالله شریعتمداری و آیتالله قاضی برگزار کرده بودند؛ اما پلیس از ورود مردم به مسجد جلوگیری کرد و برای پراکندهکردن آنها تیراندازی کرد و عدهی زیادی را به شهادت رساند.[٣٠]
سال ١٣٥٧، سال سرنوشت
١. چهلم شهدای ٢٩ بهمن تبریز
در آستانهی فرارسیدن چهلمین روز شهادت عدهای از مردم تبریز امام خمینی(رحمةاللهعلیه)، با صدور پیامی تحلیلی به ملت ایران، خط مشی مبارزه را مشخص کردند. ایشان از مردم خواستند صفوفشان را زیر پرچم عدالتپرور اسلام فشرده کنند و با شعار واحد اسلام و قرآن به پیش بروند. همچنین، امام(رحمةاللهعلیه) از مردم خواستند در روز چهلم با عزای عمومی خود به ملتهای آزاد جهان بفهمانند مردم ایران در چه موقعیتی زندگی میکنند.[٣١] ساواک پیشبینی کرده بود مراسم چهلم شهدای تبریز مورد استقبال سرتاسری قرار میگیرد؛ بههمیندلیل تصمیم گرفت، برای جلوگیری از اغتشاش، اجتماعات چهلم کشتهشدگان تبریز در مساجد و اماکن مذهبی را بلامانع اعلام کند. اینگونه جلوی تظاهرات و اخلالگری در خیابان و خارج از اماکن مذهبی و بستن مغازهها را میگرفت.
همانطورکه ساواک پیشبینی کرده بود، مراسم چهلم با استقبال بیسابقهای روبهرو شد. در اصفهان، تربت حیدریه، سمنان، همدان، خرمآباد، بهبهان، ساری، سیرجان، گرگان و قم مراسمهای بزرگی در مساجد مختلف برگزار شد و درگیریهایی بین مردم و رژیم نیز پیش آمد. نکتهی مهم این است که بیشتر این حرکات از دل مساجد سرچشمه گرفت. در مشهد «کلاسهای درس طلاب علوم دینی و ٦٥ درصد مغازههای شهر بهعنوان همدردی با مقتولین حوادث تبریز تعطیل گردید. در قم، مجلس فاتحهای برای مقتولین حوادث شهر تبریز، با حضور آیتالله محمد رضا گلپایگانی و سید شهاب الدین نجفی مرعشی و با شرکت قریب ١٥ هزار نفر، در مسجد اعظم برگزار شد».[٣٢]
٢. حماسهی مردم یزد در ١٠ فروردین ١٣٥٧
روز ٨ فروردین، آیتالله صدوقی با صدور اعلامیهای، ضمن تجلیل از مقام شهید، اعلام کرد در روز ١٠ فروردین، در مسجد روضهی محمدیه (حظیره)، بزرگداشتی برای تجلیل از شهدای قم، تبریز و لبنان برگزار میشود. اما در روز ٩ فروردین، بعد از نماز عشا، خود آیتالله صدوقی به منبر رفت و به رژیم شاه انتقاد کرد. پس از خاتمهی مجلس حدود ٥٠٠ نفر از افراد شرکتکننده به تظاهرات خیابانی پرداختند. پلیس با تظاهرکنندگان درگیر شد؛ درنتیجه تظاهرکنندگان به اماکن دولتی حمله و خساراتی وارد کردند. این درگیری مقدمهای شد تا مردم یزد مصممتر در مراسم شهدای تبریز شرکت کنند. صبح روز ١٠ فروردین، مردم از گوشه و کنار شهر بهسوی مسجد حظیر رفتند. آیتالله صدوقی نیز قبل از ساعت ٩ در مسجد حاضر شد. مردم به محض تمامشدن مراسم در خیابانها دست به تظاهرات زدند. شهربانی که توان مقابله نداشت از نیروهای ژاندارمری کمک خواست؛ آنان نیز به کمک نیروهای پلیس با مردم درگیر شدند و درنتیجه تعدادی از مردم مؤمن یزد زخمی و شهید شدند.[٣٣]
٣. برگزاری هفتم شهدای یزد
آیتالله صدوقی در ١٣ فروردین، خطاب به مراجع تقلید، نامهای سرگشاده نوشت و حادثهی خونین ١٠ فروردین را شرح داد. وی در همان نامه اعلام کرد برای شادی روح شهدا مجلس ختم و یادبودی برگزار میکنند. به گزارش ساواک، مجلس در وقت مقرر برگزار شد و بدون هیچ حادثهای پایان یافت. روز ١٦ نیز مجلس ختمی به همین مناسبت در مسجد اعظم قم، با حضور مراجع، برگزار شد.[٣٤]
٤. زنجیره چهلمها
بیشک مؤثرترین حرکت در تداوم انقلاب پیگیری مجالس بزرگداشت شهدا با محوریت مساجد بود. پس از به خاکوخونکشیدهشدن قیام مردم قم، اعتراضها و تجمعها در شهرهای مختلف سازمان یافت. درنتیجه، نیروهای امنیتی و نظامی رژیم تقریباً در همهی شهرها درگیر بودند و مساجد به یکی از فعالترین مراکز سازماندهی و هدایت خیزشها تبدیل شده بود.
تبریز اولین شهری بود که بهدلیل برگزاری مراسم چهلم شهدای قم هدف خشونت رژیم قرار گرفت. به دنبال آن شهرهایی چون قم، شیراز، اصفهان، زنجان و تهران به آتشی سوزان برای سران حکومتی تبدیل شدند.[٣٥]
٥. تحریم جشنهای شعبان سال ١٣٥٧
امام خمینی برای تداوم مبارزه علیه رژیم شاه از هر فرصتی استفاده میکردند. ایشان در ٢٨ رجب (١٣ تیر) پیامی به ملت ایران صادر کردند و مردم را از جشن و چراغانی در ٣ و ١٥ شعبان بر حذر داشتند.[٣٦] تظاهرات نیمهی شعبان نیز چند شهید داد و بار دیگر خون در رگهای انقلابی مردم جاری کرد.[٣٧]
٦. رمضان ١٣٥٧ و صدور منشور انقلاب
ماه رمضان ٥٧ با شور انقلابی آغاز شد. چون مردم روزهدار بودند، نمازهای جماعات بعد از افطار برگزار میشد و بعد از نماز یکی از وعاظ سخنرانی میکرد. محور این سخنرانیها انتقاد از شخص شاه، تجلیل از امام خمینی و حکومت اسلامی و جذب نیروهای نظامی بود. بعد از پایان مراسم مردم به شعاردادن یا تظاهرات خیابانی میپرداختند.[٣٨] تاریخ و ماجرای دقیق این مراسم در اسناد انقلاب اسلامی موجود است[٣٩]؛ ولی برای کوتاهی سخن آنها را نام نمیبریم.
٧. جمعهی سیاه ١٧ شهریور ١٣٥٧
اسناد نشان میدهد که سخنرانیها در این ماه اوج گرفت، دستگیریها بسیار زیاد شد و تعدادی از تبعیدیها را جابهجا کردند. مجموعه سخنرانیهای روحانیت در ماه رمضان رژیم را بسیار نگران کرد. در مساجد سخنرانیهای سیاسی ایراد میشد و حتی میعادگاه تظاهرات تعیین میشد؛ برای مثال دکتر مفتح در مسجد قبا اعلام کرد، غیر از نماز عید فطر، ١٦ شهریور نیز تعطیل عمومی است. در برخی از شهرها تعدادی از مردم در درگیری با حکومت شهید شدند. برای احترام به این شهدا اعلام کردند ١٦ شهریور در تهران تعطیل عمومی است.[٤٠] عدهای از مردم در راهپیمایی بزرگ ١٦ شهریور فریاد میزدند: «فردا صبح در میدان ژاله».[٤١]
یکی از بزرگترین فجایع تاریخ در میدان شهدای تهران (ژالهی سابق) روی داد و هزاران نفر به خون غلطیدند. تظاهرات چند میلیونی و گستردهی مردم تهران در روزهای پس از عید فطر آنها را امیدوار کرد که قوای انتظامی قصد تهاجم به راهپیماییهای آرام را ندارند. در روز جمعه ١٧شهریور، معترضان از صبح زود به حرکت درآمدند. ساعت ٦ صبح برقراری حکومت نظامی در تهران و دوازده شهر بزرگ دیگر اعلام شد؛ اما دهها هزار نفر از مردم مجاهد شرق تهران از صبح زود بهسوی میعادگاه سرازیر شدند. در کمتر از دو ساعت همهی خیابان ژاله، تا پشت بهارستان، از جمعیت پرشد. اعلام حکومت نظامی فرمان جنگی علیه تودههای مردم بود. جمعهی سیاه و کشتار دستهجمعی آن مدار مبارزه، مقاومت و فداکاری را عوض کرد. مردم به جای اینکه بترسند و به خانههایشان بروند، به انتقام و خونخواهی برخاستند.[٤٢]
٨. واقعهی خونین کرمانشاه
ساعت ٤ بعدازظهر ٩ مهر ١٣٥٧، با دعوت علمای کرمانشاه، جمعیت زیادی در اعتراض به محاصرهی بیت امام خمینی در مسجد آیتالله بروجردی و خیابانهای اطراف جمع شدند. روحانیای به نام سید موسی موسوی در این مجلس سخنرانی کرد و ضمن حمایت از امام خمینی حکومت اسلامی را خواست همهی ملت اعلام کرد. پس از تمامشدن مراسم، جمعیت بهطرف مسجد جامع راهپیمایی کردند. ناگهان، پلیس در چند دقیقه به مردم حمله و گاز اشکآور شلیک کرد. راهپیمایی آرام مردم به درگیری تبدیل شد و طبق ادعای رژیم در این درگیری سه نفر کشته و سیوسه نفر مجروح شدند.[٤٣]
٩. فاجعهی مسجد جامع کرمان
از ساعت ١٠ صبح ٢٤ مهر ١٣٥٧، مردم کرمان به دعوت روحانیان شهر در مسجد جامع تجمع کردند تا یاد شهدای میدان ژالهی تهران را پاس دارند. ساعت ٣٠/١١، درحالیکه آقای صمدانی هنوز سخنرانی میکردند، عدهای به مسجد حمله کردند. در این حمله صدها نفر به شهادت رسیدند. فاجعه به حدی جنایتآمیز بود که موجی از قیام و تظاهرات در سرتاسر کشور به دنبال آورد. رژیم چنان به وحشت افتاد که اعلام کرد دربارهی موضوع تحقیق خواهد کرد. علما در سرتاسر کشور بر علیه این فاجعه موضع گرفتند.[٤٤]
١٠. فاجعهی خونین ٣٠ مهر ١٣٥٧ در همدان
در همدان، یکی از دانشآموزان دختر اول نظری دبیرستان پروین اعتصامی در یکی از تظاهرات دانشآموزی دستگیر میشود و بعد از آزادی با نوشتن وصیتنامهای خودکشی میکند. وی در مصیتنامه علت خودکشی را تجاوز نیروهای رژیم در بازداشتگاه اعلام میکند. انتشار این خبر در همدان موجی از عصبانیت برانگیخت. همان روز، در مساجد اعلام شد که فردا صبح مردم تظاهرات کنند. در ٣٠ مهر، جمعیت به قدری زیاد شد که نیروهای رژیم وحشتزده در خیابان شاهپور مردم را به گلوله بستند.[٤٥]
حضور علما در مسجد به مثابهی پایگاه انقلاب اسلامی
امام خمینی نهتنها جلسههای درسی، عبادت و نماز جماعت را در مسجد برگزار میکرد، بلکه مسجد را بهترین مکان برای شروع نهضت میدانست. او در مسجد اعظم قم، در روز دوم ذیحجه ١٣٨٣ه.ق (١٣٤٢)، اندکی پس از آزادی در جمع هزاران نفر از علما و فضلای قم و سایر اقشار، به آنچه پس از بازداشت ایشان رخ داد و شاه و دستگاه تبلیغاتی در ایران و خارج شایع کردند انتقاد کردند. با پیروی از افشاگری امام خمینی، در سراسر کشور خطبا و گویندگان متعهد، در اجتماعات مساجد، به افشاگری و مخالفت صریح با نظام ستمشاهی پرداختند. بعد از تبعید، امام در نجف اشرف و علما و خطبا و طلاب در شهرها و روستاها با سخنرانیهای کوبنده این حرکت مقدس را تداوم بخشیدند.[٤٦] برای مثال، شهید آیتالله مفتح هم فعالیتهای علمی و آموزشی داشتند و هم، با دعوت اهالی مسجد الجواد، سخنرانی و جلسات تفسیر داشتند و برای نسل جوان روشنگری میکردند. از سال ١٣٤٩ تا ١٣٥١ برنامههای تبلیغی مسجد الجواد زیر نظر شهید مطهری بود.[٤٧]
در سال ١٣٥٢، آیتالله مفتح برای ایجاد تشکل بین نیروهای مؤمن و مبارز و گشودن سنگری برای ارائهی اسلام راستین امامت مسجد جاوید را پذیرفت. در بیشتر مواقع از سخنرانان مبارز و متعهد، که در راه نهضت اسلامی گام برمیداشتند، دعوت میشد جوانان و دانشجویان را متوجه حقایق ناب کنند. به دلیل استقبال اقشار تحصیلکرده از برنامهها و سخنرانیهای شخصیتهایی چون آیتالله خامنهای و شهید مطهری، برنامههای آن بیش از هجده ماه ادامه نیافت و در ٣ آذر ١٣٥٣، پس از سخنرانی آیتالله خامنهای، ساواک به آن هجوم برد، مسجد جاوید را تعطیل و مفتح را زندانی کرد. در سال ١٣٥٥، مفتح امامت مسجدی را در حوالی حسینیهی ارشاد پذیرفت که به مسجد قبا معروف شد.[٤٨] مفتح در این مسجد کلاسهای عقیدتی و سخنرانیهای روشنگرانهای در سطح وسیع برگزار کرد.[٤٩]
مسجد جلیلی، واقع در خیابان ایرانشهر، یکی از مهمترین پایگاههای مبارزه علیه حکومت پهلوی بود. در این مسجد از بازاریان تا روحانیان و دانشگاهیان شرکت داشتند . شخصیت تأثیرگذار این مسجد آیتالله محمدرضا مهدوی کنی بود. شهید باهنر نیز گاه در این مکان فعالیت و سخنرانی داشتند. در مسجد جلیلی، ایشان دربارهی ناهنجارهای سیاسی در جامعهی اسلامی صحبت میکردند و سلطهی خارجی را از موانع رشد و ترقی میدانستند. باهنر به دلیل شرکت در بحثهای هر شنبه شب که در مسجد تشکیل میشد تحت کنترل ساواک قرار گرفت. باهنر در مسجد هدایت نیز از رژیم پهلوی انتقاد کرد و حکومت شاهنشاهی را زیر سؤال برد. باهنر به دلیل فعالیت در این مسجد و مسجد الجواد ممنوعالمنبر شد.[٥٠]
کوتاه آنکه محور همهی مسائل مسجد بود. درواقع، در تاریخ معاصر جهان، انقلاب اسلامی پدیدهای بیهمتاست؛ زیرا گروه اجتماعی جدید و مجهز به احزاب سیاسی و ایدئولوژی غیردینی آن را به قدرت نرساند؛ بلکه روحانیان سنتی مجهز به منبر در تظاهرات بر عملکرد همه&
منبع: محراب
N80/U0/S1,/C19/T3