ادبیات جنگ چه مؤلفههایی دارد
منتقد و پژوهشگر ادبی گفت: چهار وجه جنگ اسلامی شامل جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی، خودسازی و تبلیغ اسلام است. جهاد ابتدایی را اکثر فقها متفق هستند که در زمان غیبت امام و بدون حکم امام مجاز نیست.
به گزارش مسجدنیوز،کرسی ترویجی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی با موضوع «تقسیم بندی ادبیات جنگ و ادبیات ضدجنگ» با ارائه حجتالاسلام والمسلمین مهدی جهان، منتقد و پژوهشگر ادبی، و نقد علیرضا کمرهای و فرانک جمشیدی با حضور اهالی ادب و نظر در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.
در ابتدای نشست حجتالاسلام جهان، سخن گفتن از ادبیات جنگ را ورود به وادی مباحث نظری دانست و گفت: برای تعریف جنگ باید آراء مختلفی که در باب «جنگ» مطرح شده دیده شود. در بین مسلمین ابن خلدون، فارابی و در بین غربیها نیز تحت عنوان «جنگ و صلح» بسیاری سخن گفتهاند. اما در این میان ما به آراء دو نفر توجه می کنیم: یکی از وجه نظامی، «کلاوزووتیس» که چندین اثر از او در باب نظریه جنگ ترجمه شده و دیگری از وجه اجتماعی «پیتر مه پر» است.
وی با اشاره به نگاه «کلاوزوتیس، نظامی نظرپرداز» افزود: وی معتقد است که جنگ؛ «عملی جمعی مبتنی بر زور است تا دشمنان را مجبور به انجام خواستهمان کنیم.» و «پیتر مه پر» جامعهشناس میگوید: «مجموعه کنشها و واکنشهای جمعی و گروهی ناشی از مقتضیات زندگی اجتماعی که متکی به قدرت است.» تعریفی که در ادبیات اسلامی از جنگ میکنیم متفاوت است و براساس تعالیم قرآن: اگر خدای تو میخواست همه مردم را یک امت قرار میداد ولی غیر از مردمی که مورد رحمت خدا قرار گرفتهاند، دیگر مردمان در حال اختلاف هستند (سوره هود آیه 118- 119)
حجتالاسلام جهان اصل دیدگاه اسلام را بر مصالحه و سازش دانست و از توسل به زور و جنگ به عنوان حالتی اضطراری نام برد و تاکید کرد: طبق آیه 61 سوره انفال، که به جنگ بدر اشاره دارد، مسلمانان در صورت تمایل دشمن، به پذیرش صلح مکلف شده اند، همچنین خداوند به مسلمانان دستور داده است که با فراهم آوردن نیرو و اسلحه، که موجب ترس دشمنان میشود، از جنگ پیش گیری کنند و از سوی دیگر پیامبر اکرم (ص) را رحمت برای جهانیان خوانده و از او خواسته که مردم و اهل کتاب را به بهترین شیوه، یعنی با بحث و گفتگو و حکمت و موعظه نیکو، به راه خدا (سبیلِ ربِّک) دعوت کند.
وی در ادامه بیان کرد: «جنگ اسلامی» از نظر شیعه در سه مورد منحصر شده است. نخست فتنه، دوم ظلم و سوم دفاع. «جنگ مشروع» یا جنگی که مورد پذیرش عموم واقع میشود نه مشروع به معنای دینی! به معنای مقبول تلقی شده اما بنده حداقل شش دلیل استقرایی در آثار غربیها و غیرمسلمانان برای جنگ یافتم از جمله کشورگشایی: نظر سن طوماس آکویناس، انتقام: نظر آگوستین قدیس، برتری جویی: یهودیت، شمشیر خدا: شارلمانی، گسترش دین: کشورگشاییهای خلیفههای عثمانی و اعتقادات مذهبی.
این پژوهشگر «جنگ اسلامی» را در مقابل «جنگ مشروع» دانست و با مذموم و ناپذیرفتنی دانستن جنگ مشروع، متذکر شد: نه انتقام، نه کشورگشایی و برتری جویی، کفایت برای آغاز جنگ نمیکند. «جنگ اسلامی» چهار وجه دارد. تحت عنوان «جهاد اسلامی» در کتاب آیتالله جوادی آملی، در کتاب جهاد در اسلام آیتالله. مظاهری و دیگر بزرگان هم مورد اشاره رفته است: جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی، خودسازی، تبلیغ اسلام. جهاد ابتدایی را اکثر فقها متفق هستند که در زمان غیبت امام و بدون حکم امام مجاز نیست.
حجت الاسلام جهان با تاکید بر این موضوع که براساس مباحث نظری ارائه شده در باب جنگ، «ادبیات جنگ» را به سه شکل میتوان فرض کرد و درباره این فرضیات تصریح کرد: فرض اول ادبیات به مثابه خاطره؛ روایتی از عمل جمعی مبتنی بر زور است که دشمن مجبور به انجام خواستهای شده است این روایت از عملکرد یا شکل جنگی یا روایتی از راهبرد جنگی است. که خصوصاً در غرب مرسوم است. فرض دوم ادبیات به مثابه اعتراض اجتماعی؛ روایتی از مجموعه کنشها و واکنشهای جمعی و گروهی ناشی از مقتضیات زندگی اجتماعی که متکی به قدرت است.
این پژوهشگر در تکمیل سخنانش افزود: داستانهایی که غربیها برای ما روایت می کنند خیلی از این جنس است و مثلاً وقتی آمریکای لاتین می بیند در نگاه واقعگرایانه او حقیقتی را نمیتوان دید یا نمیتوان از آن سخن گفت، رو به رئالیسم جادویی میآورد که البته با مبانی دینی هم همخوانی ندارد. فرض سوم ادبیات به مثابه زیبایی است که در آن «شناخت»، «اراده» و «تعالی» نقطه ثقل است.
وی تلقی از ادبیات جنگ را بر اساس این سه فرض بر سه گونه دانست و یادآور شد: اول ادبیات جنگ، ادبیاتی است که در جنگ و پیامدهای آن خلق میشود و شامل ادبیات طرفین جنگ یعنی مهاجم و مدافع، خواص و عوام (ادبیات فاخر و ادبیات مردم عادی) است. پس ارزش گذاری ادبیات جنگ مبتنی بر ارزش های معنوی، اخلاقی و انسانی نیست و مبتنی بر شاخصههای ادبی خواهد بود. دوم ادبیات مقاومت (پایداری) ادبیاتی است که رنگ و نشانی از ادبیات حماسی دارد. سوم ادبیات دفاع مقدس به مجموعه آثاری گفته میشود که درون مایه و بن مایه آنها به مسایل هشت سال جنگ و دفاع مقدس و پیامدها و تبعات آن می پردازد.
در ادامه جمشیدی ضمن نقد مباحث طرح شده گفت: اول آنکه با چه معیاری از بین صاحبنظران مختلف این دو را انتخاب فرمودند و چرا به باقی نظرات اشاره نشد. فی المثل نظریه کلی کلاوزووتیس بیش از آنکه نظریه نظامی تلقی شود، منبعی از نظریه فلسفه سیاسی مدرن است که از دل نحوه رابطه و تعارض آزادی فردی، منابع و حقوق جمعی بیرون میآید.
وی ادامه داد: فرض سوم که اشاره فرمودند تقریباً فرض جدیدی بود که دقیقاً مبتنی بر مباحث پیشین نبود یا نشد، این ابتناء مشخص نیست. سوم، اشاره فرمودند که تفاوت بین آرمان و تعالی است؛ آیا تعالی اساساً بدون آرمان ممکن است؟ چهارم، جنگ ما یک واقعه است البته واقعهای که بعد فیزیکی و متافیزیکی دارد. در روایت واقعه هم، در مقام شناخت، پرده از وجود آن برمیداریم، شما فرمودید که در تلقی آخر از ادبیات جنگ، ادبیات ضدجنگ نداریم. این تعارض به وجود میآید که پس آثاری که در پی روایت وجوه دیده نشده جنگ نوشته شدهاند که به ادبیات سایا یا ضدجنگ معروف است، چه مینامید و در این تقسیم بندی کجا قرار میگیرند؟
همچنین کمرهای عنوان کرد: عنوان تقسیم بندی «ادبیات جنگ و ضد جنگ» مشخص نمیکند که ما در مقام تبیین هستیم یا نفی. دوم آنکه این بحث امروز در کل مباحث ادبیات جنگ چه جایگاهی دارد و چقدر مهم است؟ به نظر میرسد در دهه قبل و خصوصاً حول برخی آثار نویسندگانی چون احمد دهقان، به این بحث پرداخته شد و تقریباً مثل خیلی بحثهای از سرگذشته چون ادبیات سفارشی و ... مباحث مفصلی طرح شد و به نتیجه رسید.
وی علت طرح این مباحث را عدم ورود بحث کننده از مبانی شناختی دانست و گفت: اساساً نقد، مبتنی بر نگاه فلسفی است. ما باید به دلالت کلمه بپردازیم و دقت کنیم در معنای واژهها و اصطلاحات که به کار میبریم. اول باید معلوم شود که منظور از «ادبیات» چیست و برخی در باب تفاوت اثر ادبی- با «ی» معنادارش- و ادبیات صحبت کردند و بعد «کسر» معناساز و در آخر «جنگ» به چه معنا اند؟ این پیشا فهم ورود به این حوزه است. در راستترین تعریف از ادبیات «کاربرد کلمات در غیر ما وضع له» یا به تعبیر بنده ادبیات وقتی اتفاق میافتد که ادیب خلع، خرق و خلق کند.
در پایان نشست حجتالاسلام جهان ضمن پاسخ گویی به نقدها گفت: اینکه چرا به این دو تعریف اشاره شده است بدین جهت است که تقریباً از معروفترین هستند و آثارشان هم جهت مطالعه در دسترس است و در کتاب قریبالانتشار «جنگ و صلح در نظر فلاسفه مسلمان و غیرمسلمان» کاملاً پرداختهام و قابل ملاحظه و مراجعه است.
وی داستان یا در تلقی عامتر، ادبیات را شاخصترین نوع هنر دانست و افزود: نقاشی، سینما، همه از داستان، و عصاره آن، یعنی روایت شکل میگیرد. گاهی اوقات این روایت میشود متن و آواها، سمفونی میشود و اگر حالت مکتوب یا در قالب کلمات تعین یابد و پی رنگ و شخصیت و تعلیق و ... بیابد داستان خلق میشود. روایت هنری محدود به حرف خوب زدن نیست بلکه مهم همان زیباییهایی است که در روایت تنیده شده است.
این پژوهشگر در باب امکان تعالی بدون آرمان گفت: در فلسفه اسلامی، علل اربعه دخیل است و ممکن است بعضاً اعمال بدون آرمان تحقق یابد، مانند صلاة که بنده دلیل آن را تکلیف میدانم. البته میتوان گفت خود عمل صلاة بعد از تحقق خودش آرمان میشود یعنی آرمان امری پیشینی نیست. در مورد آرمانگرایی که بطور خاص هایدگر بدان توجه میکند و به هایدگر این ایراد را وارد میکنند که آرمان اگر پیشاحرکت باشد، همه میباید به یک نقطه حرکت کنند و به تعریض میگویند هیتلر مرد! یعنی کسی که میخواست همگان را به یک نقطه برساند، مردود و مطرود شد و ایدهاش شکست خورد. در باب تعالی متون اسلامی میگویند: انسان به سمت عالم عقلی میشود و صیرورت پیدا میکند.
منبع: روابط عمومی پژوهشگاه فرهنگ و اند
N683/U0/S1,/C8/T1