الگوهای پیشرفت در هنر دینی
در عصری که نبایدها همه باید شده است و بی عدالتی ها، کژی ها، پوچی و بی اعتقادی گریبان انسان معتقد دیروز را نیز گرفته است، تنها یک راه می تواند مرهمی بر آلام این انسان رنجور و بی پناه و وامانده باشد و آن راه بازگشت دوباره به خداست.
موضوع مورد بررسی ما در حقیقت هنرمند دین دار و هنر عجین شده با اندیشه و تفکر دینی است. در عصر حاضر، با توجه به سست شدن بنیان عقاید دینی در هنر و فروپاشی و از هم گسیختگی بسیاری که خواه ناخواه در اکثر رشته های هنری رسوخ روزافزون پیدا می کند، پرداختن پیرامون مسائل دینی و تبیین الگوهایی جهت روشن ساختن افق های پیش روی هنرمند مسلمان امری لازم و ضروری است. بررسی بایدها و نبایدها در این حیطه ی اثرگذار، تأثیرات اجتماعی و فرهنگی فراوانی را به دنبال دارد که به مثابه گذرگاهی بر سر راه هنر ایفای نقش می کند و راه را برای هنرمندان متعهد و متعهدین آشنا به هنر روشن می سازد. در واقع این مهم ترین رسالت هنر دینی است.
مقدمه
هنر فعالیتی است که زیبایی را نمودار می سازد و سعی دارد آن را در درون انسان وارد سازد و رغبتی در ما پدید آورد که حاصل آن عروج روح، احیای عواطف و تلطیف روان خواهد بود، تا در سایه ی آن فضایل اخلاقی تثبیت و پستی ها و رذایل ریشه کن شوند. بر این اساس، کار هنر دینی از یک سو پاسداری ارزش های انسانی، ارتباط و انتقال مبانی زیبایی و زشتی و درست و نادرست است و از سوی دیگر رسوخ دادن مبانی فکری در ذهن، پروراندن اندیشه و آشکار ساختن حقایق درونی و تفسیر از طبیعت از طریق آثار حسی. نتیجه آن است که هر چه هنر بیشتر بتواند عامل آگاهی و عرفان و علم انسان و به خود آمدن وی گردد، بیشتر او را از حضیض خاک بر کنده و به اوج معنویت خواهد رساند؛ اوجی که در نظر ظاهربینان، فراموشی (دنیا) است.
«بر خلاف آنچه بسیاری پژوهشگران در باب زیبایی و هنر در تفکر اسلامی می گویند، نوعی تفکر و معرفت به زیبایی در اسلام وجود دارد که البته با آنچه در عالم غرب از قرن هجدهم تحت عنوان «Aesthetics» رایج شد، تفاوت اصولی دارد. مبادی هنر و زیبایی در اسلام کاملاً عرفانی و تابع نگرش معنوی مسلمین به حقیقت، هستی، آدم و عالم است.
از این رو فقط با ورود به عرفان اسلامی و انس با آن می توان درکش کرد»1. با این دیدگاه، مقوله ی هنر در یک جامعه ی دینی از مؤثرترین و بهترین ابزارها جهت ارائه ی حقایق و معارف دینی به شمار می آید. هنر می تواند زبانی برای رساندن حقایق دین باشد؛ آن جا که زبان ها قدرت نداشته باشند و از وصف کردن ارزش ها و فهماندن آن ها و جای گیر کردن آن ها به ژرفای وجود انسان عاجزند. در عصری که آکنده از پیام های تبلیغی است، پیام ها یا تبلیغات دینی به ویژه در کشورهایی که بر دین داری تأکید می ورزند، به وفور دیده می شود. در این راستا هنر دینی، با توجه به زبان ارتباطی خاص خود چنان چه به درستی مورد توجه قرار گیرد، می تواند بهترین وسیله و عامل برای تبلیغ و اشاعه ی دین باشد.
چیستی هنر دینی
«نسبت دین و هنر مانند نسبت دین و زندگی است. زیرا هنر قسمتی از زندگی است، همان طور که دین برای زندگی ارزش قائل است، برای هنر نیز ارزش قائل است. هنر، جزیی از زندگی است. در زندگی انسان از نظر قرآن کارها به شایسته ها و ناشایسته ها تقسیم می شوند (عمل صالح و عمل ناصالح) پس هنر نیز می تواند صالح و غیر صالح باشد»2
«مسئله ی هنر و هنرمند، هم ظریف است و هم بسیار حساس و دقیق؛ و مرزهای دشواری در این زمینه وجود دارد. هنرمند با همان روح هنری، ظرایف و دقایقی را در می یابد که بسیاری از آن ها ذاتی بوده و از قریحه و استعداد درونی اش سرچشمه می گیرند. برخی بر این باورند که هنر یعنی آنچه بر پایه ی تخیل آزاد انسان است و متعهد یعنی زنجیرشده، این دو چگونه با هم سازگارند؟ هنرمند هم در زمینه ی قالب هنر خویش و هم در برابر محتوا تعهد دارد. در هنر دینی تمامی اثر باید لبریز از خلاقیت هنری، مضمون عالی و تعالی بخش، پیش برنده و فضیلت ساز باشد. بنابراین، واژه ی هنر متعهد، واژه ی درستی است. دغدغه ی اصلی این است که نباید به بهانه ی آزادی تخیل یا آزادی هنری، فضیلت سوزی و هتک اخلاق بر پا کنیم.
هنر دینی آن نیست که حتماً یک داستان دینی را به تصویر بکشیم یا یک مقوله ی دینی را بررسی کنیم، بلکه هنر دینی آن است که بتواند آموزه هایی را که همه ی ادیان و بیش از همه، دین اسلام به نشر آن ها همت گماشته اند نشر دهد و جاودانه سازد؛ اگر چه هیچ اسمی از دین و هیچ آیه و روایتی در برنامه و یا نمادی از دین در آن وجود نداشته باشد. آنچه در هنر دینی بیش از همه مورد توجه است اینکه این هنر، در خدمت شهوت، خشونت، ابتذال و استحاله ی هویت انسان و جامعه نباشد. بنابراین، هنر دینی آرمان گراست»3.
ویژگی های هنر دینی
در مباحث جاری هنر، تعبیرهایی مثل هنر سنتی، هنر مقدس، هنر دینی یا حتی هنر اسلامی، هنر مسیحی و غیره را فراوان می خوانیم و می شنویم. اما درست آن است که پیش از هرگونه داوری و سخنی در این باب، به تنقیح و وضوح بخشیدن به مفهوم هنر دینی بپردازیم
- هنر دینی یعنی چه؟
- ملاک دینی بودن هنر چیست؟
- آیا سرزمین و جغرافیای تولد آن هنر است که آن را دینی می سازد یا جهان بینی شخص هنرمند و نوع و نحوه ی نگرش او است که معیار دینی بودن یا نبودن هنر می شود؟ یا ساختار اثر هنری و ویژگی های آن است که موجب دینی بودن یا غیر دینی بودن هنر می شود؟
- آیا معیار دینی بودن هنر، وابسته به مراحل و فرایند تکوین آن و شیوه ی پدید آمدنش است؟ یا این که دینی بودن یا نبودن هنر مربوط و منوط به هیچ یک از عناصر و عوامل یاد شده نیست، بلکه تابع نحوه ی نگرش و افق فکری و قرائتی است که مخاطب یا مخاطبان از آن دارند؟4.
««رودولف اتو» از پیشگامان پدیده شناسی دین در کتاب معروفش به نام «مفهوم امر قدسی» که شهرتی جهانی و بی همتا دارد، معتقد است که همه ی آدمیان در عمق ضمیرشان گرایش به چنین حقیقت متعالی و ماورایی و نامتناهی دارند که قابل وصف و بیان نیست ولی عمیقاً احساس می شود و الهام بخش همه ی افعال آنان است. وی این کشش درونی را «نیروی شهود الوهی» می نامد که نوعی حس غیب شناسی و قوه و غریزه ی خداجویی است. «اتو» معتقد است این گرایش نهانی در آثار و افعال و باورها و شیوه ی زندگی آدمی تجلی می یابد و از این جا است که مظاهر دینی پدید می آیند، خواه در قالب سروده های دینی و موسیقی و شعرسرایی باشد یا در قالب معماری، نمایش و دیگر هنرهای دینی متجلی شود».
حجت الاسلام مظفر سالاری نویسنده و پژوهشگر هنر دینی در این خصوص معتقد است: «من هنر را به دینی و غیردینی تقسیم نمی کنم، بلکه هنرمند را به متدین و غیرمتدین تقسیم می کنم. به نظر من هر چه را یک انسان خدا محور و متدین بیافریند، دینی است. یعنی هنر دینی از نظر من دارای «روح دینی» است، هر چند درون مایه ای دینی هم نداشته باشد. روح یک اثر هنری مثل عطر یک گل است؛ هست، اما نمی توان با انگشت نشان داد. این ناب ترین حالت هنر دینی است که تأثیرش از نمونه های دیگر مثل داستان هایی که درون مایه و یا دستمایه ی دینی یا سیاسی و یا اخلاقی شان را داد می زنند، بیشتر است»5.
آیت الله جوادی آملی در تعریف هنر دینی چنین می فرماید: هنری می تواند دینی باشد که بین طبیعت و فطرت هماهنگی برقرار کند؛ یعنی طبیعت را به سمت فطرت ببرد، بدن را تابع روح کند، روح را امام کند، بدن را مأموم روح کند و نه بر عکس که روح و فطرت را مأموم و تن را امام کند. پس کار و خلاقیتی که فطرت پذیر باشد، هنر دینی است و کسی که چنین خلاقیتی دارد، هنرمند دینی است6. «با این تعاریف هنر دینی، هنری است که پیام الهی را به بشر منتقل می سازد و فراتر از زمان و مکان است و ریشه در عالم تجرد و دیار مرسلات و ساحت های برین هستی دارد و از عالم بالا ریشه گرفته و در جهان جسمانی، خود را متجلی می سازد، اما هنری انتزاعی و بریده از واقعیت ها نیست که یکسره به لاهوت بپردازد و از ناسوت و زندگی روزمره غافل شود، بلکه ریشه در واقعیت دارد و از فریب به دور است. پس هنر دینی، عبارت است از معرفتی که تماماً در صورت خیالی جلوه می کند. در این مقام هنرمند از پرتو مشکات نبوت به اقتضای طبع و ذوق و الهام شاعرانه ی خویش بهره مند است.
در این جا هنر دینی مظهر وحی نبوی می شود و در ذیل آن به ظهور می آید و فرع بر آن است، چنان که گفته اند مقوم هنر دینی و عرفان، وحی دل است که پرتویی از مشکات نبوت و وحی آسمانی است. به همین اعتبار هنر و هنرمندی به معنی عام در تمدن اسلامی عبادت و بندگی و سیر و سلوک از ظاهر به باطن است»7 . «هنرمند با سیر و سلوک معنوی خویش باید از جهان ظاهری که خیال اندر خیال و نمود بی بود و ظلال و سایه و عکس است بگذرد و به ذی عکس و ذی ظل برود و قرب بی واسطه به خدا پیدا بکند»8.
چشم انداز در هنر دینی
«هنر در ادیان مختلف و از جمله دین مبین اسلام، از جایگاهی بس رفیع و قابل تأمل برخوردار است. می توان به جرئت بر این نکته تأکید کرد که هنر و هنرمند در هیچ مکتب و مذهبی به اندازه ی اسلام مورد تکریم و تقدیر قرار نگرفته است. برای درک ارزش هنر در اسلام، نخستین گام، شناخت کتاب آسمانی این دین الهی یعنی قرآن کریم می باشد که معجزه ی راستین حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی(ص) است»9.
«تفکر اسلامی و کل عالم آن رجوع به اسم «الله اکبر» دارد. جهان در تفکر اسلامی جلوه و مشکات انوار الهی است، و حاصل «فیض مقدس» نقاش ازلی، و هر ذره ای و هر موجودی از موجودات جهان و هر نقش و نگاری و هر شیئی و امری مظهر اسمی از اسماء الهی است. در میان موجودات، انسان مظهر جمیع اسماء و صفات و گزیده ی عالم است»10.«بی گمان حمایت پیامبر اسلام (ص) از هنر متعهد و از هنرمندان مسئول، سنگ اولیه ی بنای رفیع هنر شکوهمند اسلامی به شمار می آید؛ هنری که دارای پیامی آسمانی است و در آن به تعالی انسان، عنایت ویژه ای مبذول شده است»11.
«از نگاه هنرمند مسلمان، سرچشمه ی جوشان هنر، ذات مقدس باری تعالی است و هنرمند هیچ گاه در پیمودن این راه نباید به خویش مغرور گردد و فراموش کند که از کجا سیراب می شود. از دیگر نتایج و ثمرات نگرش پیوند هنرمند با ماوراءالطبیعه، فروتنی و تواضع هنرمند است که خود را همچون برانگیخته ای می داند برای بیان پیامی والا و بزرگ، و نیز می داند که در این مسیر تنها در سایه ی لطف آفریدگار یکتاست که او می تواند همچنان به پیش برود و مرزهای تازه ای را تجربه نماید و روایتگر مفاهیم بکر و بدیع باشد و به اسرار عالم دست یابد و توان ترسیم و انتقال آنچه را که در دل و اندیشه او می گذرد، به دست آورد. پس بدین گونه است که همواره دل در گرو لطف حضرت حق دارد و شاکر آستان مقدس اوست، که هر چه هست از اوست»12.
«از سوی دیگر، بدون شک عالم یکسره تجلی هنر خداست و خداوند هنرمند کل است و در سایه ی نظر پربرکت اوست که آثار خلق شده توسط هنرمند بر دل می نشیند و قلب و روح دیگران را تسخیر می کند. از دیگر نکات قابل تأمل، تلاش عاشقانه، مخلصانه و بدون چشم داشت هنرمندان در طریق جلب رضای معبود است که سزاوار است به این امر فراتر از آنچه در این باب ذکر گردید، نگریسته شود. آنچه ذکر گردید در حقیقت وجه اول وظایف یک هنرمند مبلغ دین است.
یعنی سیر الی الله و غور در صفات الهی و کسب معارف و شناخت حقایق دین، اما آنچه که وجه دوم وظایف هنرمند دینی محسوب می شود چگونگی ارائه ی موضوعات و معارف دین در اثر هنری است. از سویی هنر یک مبلغ دینی، این است که عشق به گوش فرا دادن مطالب را در مخاطب ایجاد نماید و از این رهگذر، عشق به دین، به معنویت، به پروراندن روح و تغذیه ی صحیح روح را در مخاطب ایجاد نماید؛ به گونه ای که با ایجاد تحول و دگرگونی در شخص، او را عملاً وارد عرصه ی صحیح زندگی و زیستن نماید»13.
«هنرمند در چنین تفکری در مقام انسانی است که به صورت و دیدار و حقیقت اشیاء در ورای عوارض و ظواهر می پردازد. او صنعتگری است که هم عابد است و هم زایر؛ او چون هنرمند غیرقدسی با خیالاتی که مظهر قهر و سخط است سروکار ندارد. وجودی که با اثر این هنرمند ابداع می شود، نه آن وجود شبه قدسی هنر اساطیری و الهگان میتولوژی است، بلکه وجود مطلق و متعالی حق عزشأنه و اسماء الله الحسنی است که با هنر به ظهور می رسد»14.
نمونه هایی از وظایف هنر دینی
درباره ی وظایف هنر دینی می توان موارد ذیل را برشمرد:
1. تذکر و یادآوری؛
2. آرامش؛
3. توجه به آخرت و عدم تمرکز بر دنیا؛
4. اصلاح هنر دیگران؛
5. قدرت تحول انگیزی؛
6. جهت دهندگی به انسان های معتقد؛
7. پرواز به لایتناهی؛
8. واکنش فعال در برابر تحولات و وقایع اجتماعی؛
9. دفاع از مظلومان جهان و عدالت جهانی؛
10. مبارزه با ظلم و بی عدالتی؛
11. شکوفایی استعدادها، قدرت آفرینندگی و خلاقیت؛
12. نشان دادن راه و بیراهه.
«پس باید گفت خصایص هنر دینی به طور کلی عبارت است از: ارائه ی برنامه یا عملکردی که دارای این خصایص باشد: خلاقیت، هشیاری بخشی، بیدارکنندگی، سازندگی، جهت دهی، اعتلابخشی، ایجاد روح قوی، شجاعت و شهامت و زنده کننده ی تمایلات انسان به اوج گیری»15.
الگو در قلمرو هنر مکتبی (دینی)
«هنرمند دوره ی جدید، حسن و جمال اصیل و حقیقی را نیست می انگارد و فراموش می کند و تنها حسن و جمال ظاهری انسان و متعلقات او را می بیند، در حالی که حسن و جمال آدمی و دیگر موجودات، همه حکایت از حسن و جمال احدی دارد»16. «در اینجا هنرمند در جهانی دوگانه و اختلاطی گرفتار آمده که نه در زمین ریشه دارد و نه در آسمان. بشر غفلت گرفته ی امروز، سخت محتاج این یادآوری و تذکر عهد است و رسالت سنگین هنرمندان مسلمان در همین آماده سازی و بیدارگری و آشتی و آشنایی آدمی با خدا است. پیام معنوی هنر و کارکرد معنوی مهم آن همین است: زنده نگه داشتن آرمان های والا و هدف حیات و ارتباط بشر با خدا در روزگار مرگ ارزش ها و هجوم و غلبه ی مادی گری، ددمنشی و اهرمن خویی و بدسگالی، احیای روحیه ی ایثار در روزگار سودپرستی و بهره کشی و سرمایه سالاری، هدفمند ساختن زندگی در مقابل امواج سهمگین پوچ انگاری و الحاد و دور شدن از خدا»17.
«هنری که متعهدانه با مسائل انسانی برخورد کند و دعوتی دائمی به آنچه که «باید باشد» بکند، مشتری کمتری دارد. زیرا تمایلات مردم به هوس ها، که غالباً در آنچه «هست» بیشتر یافت می شود، افزون تر است و رفتن به سوی آنچه که باید باشد، شنا در جهت مخالف رود است و این گرچه مشکل است ولی هنر در همین است. پیروی کردن از میل اکثریت، در ارائه ی کار هنری، فدا کردن ارزش در پای روزمره گی هاست. هنر متعهد مکتبی باید بر فراز اقلیت و اکثریت و تمایل مردم، آنچه را که ارزش است و «باید» باشد، با استفاده از شیوه های مختلف بیان کند18.
«مکتب، چشم اندازی زیبا برای آینده ی جامعه ی بشریت ترسیم می کند و افق هایی رو به خدا پیش روی انسان می گشاید و همیشه در تلاش تا رسیدن به خداست. «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحاً فملاقیه...»19. «نه تنها وظیفه ی هنر مکتبی، بلکه اساس هر هنرمند متعهد است که به جای تنزل کردن به سطح عوام و در نتیجه از دست دادن آن حقیقت ذاتی خود، باید انسان ها را تعالی بخشد و زمینه ی صعودشان را فراهم سازد. هنر مکتبی باید حالت استخراج کننده ی ارزش ها و استعدادهای نهفته در وجود افراد را داشته باشد. انسان، گنج است، و تیشه ی فرهادی باید، تا از صخره ی وجود آدمی، پیکره ای متعالی بسازد»20.
«استاد محمد تقی جعفری، با عنوان کردن «هنر پیرو و پیشرو» می گوید: «... هنر پیرو، عبارت است از توجیه شدن نبوغ و فعالیت های عقلانی و احساساتی هنرمندان به سوی خواسته ها و تمایلات و دریافت های معمولی مردم. هنرمند پیشرو دنباله رو تفکرات و استخراج حقایق ناب از میان آن ها و قرار دادن آن در مجرای «حیات معقول» با شکلی جالب و گیرنده است. این گونه هنر«آنچه هست» را به سود «آنچه باید بشود» تعدیل می نماید. ما این هنر را جلوه گاه تعهد و به وجود آورنده ی آن را هنرمند متعهد می نامیم. به وجود آورندگان آثار هنری پیرو، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، وظیفه ی خود را در آن می بینند که هر چه بیشتر مردم را وادار کنند که از اثر هنری آنان لذت ببرند و کاری با آن ندارند که بر آگاهی ها و شایستگی ها و بایستگی های حیات بیفزایند. در حالی که هنر پیشرو با یک اثر هنری می تواند کلاس درس برای مردم جامعه عرضه کند که در این کلاس، معلم و مربی و کتاب و محتوا، یک حقیقت است که عبارت است از همان اثر هنری ...»21.
هنر دینی و مسئله ی ارزش ها
در جامعه ی اسلامی و به طور کلی در جامعه ی دینی، ارزش ها را دین تعیین می کند. هر اندازه که دین در باورهای ما، اساس زندگی به شمار می آید، به همان اندازه ارزش های ما، ارزش های دینی است. «در صورتی که هنر، برترین ارزش شناخته شود، به ناچار ارزش های اخلاقی جامعه باید در خدمت هنر باشد و در این صورت، دیگر ارزش ها متأثر از هنر خواهند شد و چنان چه برعکس باشد و هنر در خدمت ارزش ها و باورهای اخلاقی قرار گیرد، ما با هنر ارزشی و اخلاق گرا روبه رو خواهیم بود که می تواند در ترویج ارزش های فرهنگی جامعه نقش به سزایی داشته باشد»22.
«طبق این نظر، هنر، کنیزک اخلاق است؛ هنر وقتی مقبول و حتی مطلوب است که اخلاق را ترویج می کند، ولی وقتی چنین نمی کند، نامقبول و نامطلوب است. هنر می تواند به مردم اندیشه های نادرست بدهد؛ می تواند آنها را مشوّش و ناآرام سازد... نظری که دقیقاً مخالف با این نظر است، نظر زیباشناسان است که بر طبق آن، اخلاق، کنیزک هنر است. طبق این نظر، تجربه ی هنر، بزرگ ترین تجربه ی موجود برای بشر است و هیچ چیز نباید مزاحم آن شود. اگر مغایر با اخلاق است، بدا به حال اخلاق و اگر توده ها قدر آن را نمی شناسند یا تجربه ای را که آن عرضه می کند، نمی پذیرند، بدا به حال توده ها. شدت تجربه ی زیباشناختی، بزرگ ترین مقصود در زندگی است و بنابراین، حتی اگر در هنر تأثیرات اخلاقی نامطلوبی وجود داشته باشد، آن ها در مقایسه با این تجربه بسیار مهمی که فقط هنر می تواند بدهد، واقعاً هیچ اهمیتی ندارند»23.
«انسان با بهره گیری از خصیصه ی انتخاب و گزینش که در اوست می تواند رو به کمال مطلق و تا خدا گونه شدن پیش رود و یا در اثر سوء انتخاب، به پستی و تباهی سقوط کند. انتخاب، حربه ی دو دمی است که انسان در سایه ی کیفیت استفاده از آن، مایه ی «وجود» خویش را در جهت خوب یا بد، شکل می دهد. انسان، در آفریدن لحظات «هبوط» یا «عروج» نقش دارد و با انتخاب می تواند حالات سقوط یا اوج گیری، میخکوب شدن به زمین (به تعبیر قرآن: اخلاد الی الارض) یا درخشندگی به نور الهی را برای خود فراهم آورد»24.
وجوه مختلف هنر دینی (صورت و معنا)
«هنگامی که با یک اثر هنری روبه رو می شویم، یک شکل ظاهری و صوری در برابر ما قرار می گیرد که وسیله ی انتقال محتوای خاصی است که هنرمند در پی بیان آن است و این ساختار (صورت)، هرگز از محتوا جدا نیست. در حقیقت، در صورت وجود محتوا، این شکل و صورت، تجسم فیزیکی و ماده ی آن محتواست. در دینی و غیردینی بودن هنر، همه اتفاق نظر دارند که محتوای هنر باید دینی باشد، ولی در مورد صورت و فرم، برخی آن را در دینی و غیردینی بودن هنر دخیل نمی دانند و از آنجا که محتوا هرگز جدا از صورت نیست، بنابراین، فقط هنری دینی است که صورت و فرم آن نیز هم خوان با دین باشد.
در مورد قالب های هنری و اینکه قالب و ماده ی هنری با دین چه رابطه ای دارد، برخی بر این باورند که قالب های هنری نسبت به دین حالت خنثی دارند، ولی در حقیقت، نمی توان در مورد قالب ها، حکم کلی صادر کرد. باید گفت برخی قالب ها با مفاهیم و معانی دینی، بهتر ارتباط برقرار می کنند و برخی دیگر، قابلیت تحمل اندیشه ها و معانی دینی را ندارند»25. «در زمینه ی ماده و قالب کار هنری، یک نظر دیگر این است که ماده ی کار هنری نسبت به دین حالت خنثی دارد و دینی و غیردینی بودن هنر را محتوای آن و صورتی که به خود می گیرد، شکل می دهد.
نظر شهید آوینی چنین برداشتی را تأیید می کند. ایشان می نویسد: «از آنجا که «ماده ی کار هنری» حرکت، طرح، رنگ، حجم، کلمه و صدا، از ساختار معین وجود بشر در رابطه ی خاصی که با طبیعت دارد، ریشه گرفته، بنابراین، در تمدن های گوناگون و در میان همه ی اقوام، ماده ی هنر مشترک بوده و تمایزات ماهوی تمدن ها در صورت هنر، به مفهوم منطقی آن جلوه می کرده است... در این عالم جدید که طلیعه ی آن از هم اکنون در سراسر جهان و به ویژه در عالم اسلام پدیدار شده است، ماده ی هنر اگر چه همان است که هست، مجسمه سازی و نقاشی (طرح و رنگ و حجم)، شعر و داستان (کلمه) و موسیقی (صدا)، ولی در صورتی که این ماده، هنر پذیرفت، تغییرات وسیع روی خواهد نمود»26.
نتیجه گیری
هزاران سال است که فلاسفه و نظریه پردازان و اهل ادب و هنر، در تعریف هنر و معنای آن به زعم خویش چه سخن ها که نگفته و چه تعاریف که بر برگ های این کتاب قطور نیفزوده اند و افسوس که هنوز نیز بیش از پیش انسان این عصر، سرگشته و حیران و گم کرده معانی، در حسرت یک کلام جادویی، یک راه درست و بی راهزن، طی طریق می کند. در عصری که نبایدها همه باید شده است و بی عدالتی ها، کژی ها، پوچی و بی اعتقادی گریبان انسان معتقد دیروز را نیز گرفته است، تنها یک راه می تواند مرحمی بر آلام این انسان رنجور و بی پناه و وامانده باشد و آن راه بازگشت دوباره به خداست.
از آنجا که هیچ قلم و خطیبی یارای مقابله با هنرها و تأثیرات عمیق و شگرف یک اثر هنری شایسته و بایسته را ندارد، اینجاست که اهمیت و منزلت یک دانای آشنا به راه و مرشد حکیم که ابتدا در مکتب حق، مشق عشق نموده و سپس با طهارت در جرگه ی اهل هنر پدیدار گشته است و هنرآفرینی می کند، بیش از پیش ضرورت می یابد. چنین کسی نه فقط در جایگاه والای یک هنرمند، بلکه در لباس یک منادی رهابخش بشریت، به وظیفه و تکلیف انسانی خود که محصول رسیدن به نور و حقیقت و آگاهی است، عمل می نماید.
این هنرمند معناشناس و اصیل که فقط خود را در برابر آن یگانه آفریدگار و معبود خویش، حی و حاضر می بیند، در تلاش است که با آفرینش اثری متعهدانه و تعالی بخش، انسان معاصر را از چنگ هجوم مسلسل وار و بی وقفه ی هنرهای بی ریشه و بنیان برافکن که بر پایه ی شهوت و خشونت و مصرف گرایی و پوچی و یاس و ترس و شک پی ریزی شده اند، برهاند و به اصل خویش بار دیگر متذکر کند. باشد که بر پایه های مستحکم این هنر متعهد و معنوی، آرامش و عدالت و مهر و امید و ایمان بار دیگر بر قلب آدمی سایه افکند. سخن کوتاه باید کرد و برخیزیم و دست در دست هم در این ظلمت بی پایان شمعی بی أفروزیم و طرحی نو دراندازیم، پیش از آن که نوشدارو به بالین سهراب بریم.
پی نوشت ها:
1- پازوکی، مبادی عرفانی هنر و زیبایی: 1
2- علوی نژاد، پایگاه حوزه، صفحه ی 72.
3- مقاله ی جستاری در هنر دینی، سایت راسخون.
4- همتی، هنر دینی و کارکردهای اجتماعی آن.
5- سالاری، پژوهش حوزه، شماره ی 24
6- جوادی آملی، هنر و زیبایی از منظر دین، ص 43.
7- مددپور، ص 273.
8- سالاری، پژوهش حوزه، شماره ی 24.
9- فدایی حسین، بررسی نقش هنر در تبلیغ دین.
10- مددپور، حقیقت و هنر دینی، صفحه ی 368.
11- شرف شاهی، هنر اسلامی و جایگاه آن و قابلیت های آن.
12- فدایی حسین، بررسی نقش هنر در تبلیغ دین.
13- همان.
14- سالاری، پژوهش حوزه، شماره ی 24.
15- جعفر رحمانی، شاخصه های هنر دینی.
16- مددپور، حکمت معنوی ساحت هنر، صفحه ی 347.
17- همتی، هنر دینی و کارکردهای اجتماعی آن.
18- محدثی، هنر در قلمرو مکتب، ص 103.
19- همان، صفحه ی 99. سوره ی انشقاق، آیه ی 6.
20- همان، صفحه ی 101.
21- محمدتقی جعفری، نگاهی به فلسفه ی هنر، صفحات 17 و 14.
22- مقاله ی جستاری در هنر دینی، سایت راسخون.
23- بیردزلی، تاریخ و مسائل زیباشناسی، صص 126 و 127.
24- محدثی، هنر در قلمرو مکتب، صفحه ی 94.
25- مقاله ی جستاری در هنر دینی، سایت راسخون.
26- آوینی، 1377، ص 105.
منابع و مآخذ:
الف- کتب:
1- آوینی، سیدمرتضی. (1377). مبانی نظری هنر. مؤسسه ی انتشارات نبوی.
2- اتو، رودلف. (1380). مفهوم امر قدسی (پژوهشی درباره ی عامل غیرعقلانی مفهوم الوهیت و نسبت آن با عامل عقلانی). ترجمه ی همایون همتی. انتشارات نقش جهان، چاپ اول.
3- بورکهارت، تیتوس. (1381). هنر مقدس. ترجمه ی جلال ستاری. نشر سروش، چاپ سوم.
4- بینای مطلق، محمود. (1385). نظم و راز. نشر هرمس، چاپ اول.
5- جعفری، علامه محمدتقی. (1375). فلسفه ی زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام. انتشارات وزارت ارشاد، چاپ سوم.
6- مددپور، محمد. (1388). حقیقت و هنر دینی؛ نظری به مبانی نظری هنر، شعر، ادبیات و هنرهای تجسمی دینی. نشر مهر.
7- مددپور، محمد. (1381). حکمت معنوی ساحت هنر. نشر مؤسسه ی فرهنگی منادی تربیت.
8- محدثی، جواد. (1374). هنر در قلمرو مکتب. نشر مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم.
9- محدثی، جواد. (1368). هنر مکتبی. نشر بوستان کتاب قم..
10- نصر، سید حسین. (1349). مطالعاتی در هنر دینی، زیر نظر سید حسین نصر و با چهار مقدمه از او، تهران، سازمان جشن هنر شیراز.
11- بیردزلی، مونرسیو وهاسپرس، جان. (1376).تاریخ و مسایل زیباشناسی. نشر شهر کتاب، تهران.
ب- مقالات
1- پازوکی، شهرام. (1382). مقدماتی درباره ی مبادی عرفانی هنر و زیبایی در اسلام، مجله ی هنرهای زیبا، شماره ی 15، پاییز.
2- سالاری، مظفر. (1384). گفت و گو با فصلنامه ی پژوهش و حوزه ی شماره ی 23-24، صفحه ی 292، پاییز و زمستان.
3- شرف شاهی، ک. ک. (1384). «هنر اسلامی و جایگاه آن و قابلیت های آن»، روزنامه ی قدس، 15 آذرماه.
4- علوی نژاد، س. ح. «نسبت دین و هنر»، نگاه حوزه، شماره ی 72.
5- نصر، سید حسین. (1380). هنر قدسی در فرهنگ ایران، ترجمه ی آوینی، نشریه ی هنر دینی.
ج- منابع اینترنتی
url 1
http://noorportal.net/ 1/ 67/ 69/ 31632.aspx
1- نام مقاله: هنر دینی و هنر غیر دینی، به نقل از سایت نورپورتال، مورخ دوشنبه 12 بهمن 1388
url2
http://www.hawzah.net/Hawzah/Articles/Articles.aspx?&&SearchText=%22%D9%87%D9%86%D8%B1%22
2- نام مقاله:رابطه ی متقابل دین و هنر (2)، محمد تقی زاده، منبع: مجله ی هنر دینی، شماره ی 9
url 3
http: //www.artqom.ir / Defaul .aspx ? page = 6689 & section = litem&mid = 17518 & id = 29994
3- نام مقاله: شاخصه های هنر دینی، دکتر جعفر رحمانی، معاون فرهنگی هنری حوزه ی هنری استان قم
url 4
http://www.rasekhoon.net/Article/Culture/Art/Other/Show-22910.aspx
4- نام مقاله، هنر دینی و کارکردهای اجتماعی آن، همایون همتی، مورخ دوشنبه 19 اسفند 1387.
url 5
http: //www.honarnews.com/ index .aspx ? sitieid = 18 pageid &newsview = 6775
5- نام مقاله: بررسی نقش هنر در تبلیغ دین، سید حسین فدایی، مورخ پنج شنبه 24 دی 1388.
url6
http://www.tebyan-zanjan.ir/papers/subpapers.aspx?&
6- نام مقاله:تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی، محمد مددپور
url7
http://www.Rasekhoon.net/article/show-19476.aspx
7- نام مقاله: جستاری در هنر دینی، به نقل از سایت راسخون، بدون ذکر نام نویسنده
url8
noormags.com/view/fa/articlepage/318586
8- نام مقاله: هنر و زیبایی از منظر دین، آیت الله جوادی آملی، پایگاه اطلاع رسانی نور، به نقل از نشریه ی فرهنگ و هنر «هنر دینی»، شماره ی 21 و 22
منبع: فصلنامه صدرا شماره 10
صدرا امیرسرداری
منبع: فصلنامه صدرا شماره 10
N615/U0/S2,/C13/T3