نقش ماهواره در تغییر سبک تربیتی فرزندان
در مقاله زیر به نقش ماهواره در تغییر سبک تربیتی فرزندان می پردازیم
یکی از مشکلات فعلی جامعهی ما موضوع بلوغ زودرس است که به شدت در حال رشد است و این دلیلی ندارد جز صحنههای هیجانی که بچهها در فیلمهای ماهوارهای میبینند. فرض کنید مادر میرود سر کار یا مهمانی، دختربچهی ششساله را پای ماهواره مینشاند که سریال را ببیند و وقتی مامان آمد برایش تعریف کند. این دختر چه ذهنیتی خواهد داشت؟ بنابراین فرزندان ما با نسخهای رشد میکنند و تربیت میشوند که نسخهی اسلامیایرانی نیست و به همین دلیل است که در حال حاضر نسلی وارد جامعهی ما میشود که صرفاً شناسنامهای مسلمان هستند و به معنای واقعی کلمه، به اعتقاداتشان پایبند نیستند. از ترس والدین و مدرسه نماز میخوانند، اگر حجاب دارند، به خاطر دانشگاه و حراست و… است، بیرون چادرهایشان را برمیدارند یا حجابشان را ضعیف میکنند.
بعد از عربستان سعودی متأسفانه ما مقام دوم مصرف لوازم آرایش را در آسیا داریم. در دنیا نیز در جایگاه هفتم هستیم. این حجم بالا از مواد آرایشی را چه کسانی مصرف میکنند؟ دختران و زنان ایرانی. حالا در خانه برای شوهرانشان مصرف کنند خیلی ثواب هم دارد، ولی واقعاً این طور نیست. متأسفانه هدف از این آرایش و… غیر از محارم است. متأسفانه خانمهای ما به ظاهر آراستهای که در منزل و برای همسرانشان باید حفظ کنند اهمیتی نمیدهند. در این صورت مرد خانواده نیز در بیرون از منزل برخی از مانکنهای رنگوروغنزده را میبیند و… همهی افراد که ابوذر و میثم تمار نیستند، نفس مبارک پیغمبر اکرم به آنها نخورده تا ایمان محکمی پیدا کنند. انسان در معرض خطر و انحرافات شیطانی است، ممکن است منحرف شود.
بستههای درونزا و بیرونزای تهدیدات فرهنگی چطور تحلیل و ارزیابی میشود؟ با توجه به عصر اطلاعات و تکنولوژی، این موضوع دغدغهی خانوادههای مذهبی نیز شده است و در خانوادهها نوعی تعارض بین سنت و مدرنیته به وجود آمده است؛ یعنی نمیدانند چگونه با جوانشان ارتباط برقرار کنند. در واقع نسل جدید با والدین خودشان دارند به چالش میرسند. البته بعضاً هم رسیدهاند. در واقع چه راهکاری میتوان ارائه داد تا این تهدیدات را بشناسیم و بتوانیم به خانوادهها بشناسانیم؟
ما باید بدانیم چه تهدیداتی فرزندان ما و نسلهای بعدی را تهدید میکند و چه فرصتهایی را در پیش رو داریم و بر اساس آن برنامهریزی کنیم.
ما دو نوع تهدید در مقابل فرزندانمان داریم؛ تهدیدات روحی و جسمی که در بعضی مصادیق این دو با هم مشترک هستند. مثل اعتیاد که یک تهدید جسمانی و روحانی است. برخی از تهدیدها تهدیدهای وارداتی است. ما نباید همواره توپ را در زمین دیگران بیندازیم و بگوییم چون در تهاجم مستمر بیگانه و جنگ نرم هستیم، باید دست روی دست بگذاریم و بگوییم که نمیشود اقدامی صورت داد. ما باید به این نکته ایمان پیدا کنیم که آنها خیلی قویتر از ما نیستند، بلکه علت پیشرفتشان غفلت ماست.
بر اساس یک پژوهش میدانی، متوسط ارتباط گفتاری در خانوادههای ایرانی ۱۷ دقیقه است. وقتی چیدمان مبلمان خانهی ما بر اساس قرار گرفتن جای تلویزیون و ماهواره است، این موارد از جمله بستههای خطری است که در سؤال اشاره کردید. این خطرها در مقابل بستههایی که ما برای پیشگیری و کنترل و مقابله داریم، مثل خالی کردن آب اقیانوس است با قاشق چایخوری! قطعاً پاسخگو نخواهد بود. اقیانوس به هر حال خالی میشود، ولی در چه زمانی، با چه قیمتی و با چه هزینهی انسانی، اخلاقی و فرهنگی.
بنابراین من باید عرض کنم که بستههای تربیتی و کاربردی باید تهیه شوند؛ بستههایی که برای مخاطبان مختلف در حوزههای سنی متفاوت قابل ارائه باشد. به والدین، حتی قبل از ازدواج باید بستههایی جهت آموزش مهارت فرزندآوری، تربیت فرزند و فرزندپروری ارائه شود. این اقدامات باید صورت میگرفت.
امام خامنهای ۲۵ شهریور ۱۳۷۰ توطئهی فرهنگی را گوشزد کردند و در ۲۰ آذر ۱۳۷۰ تهاجم فرهنگی، ۱۰ شهریور ۱۳۷۰ شبیخون فرهنگی، ۱۸ آبان ۱۳۸۵ ناتوی فرهنگی، اول فروردین ۱۳۸۸ جنگ نرم و ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۹ جهاد فرهنگی را بیان نمودند. این تکرارها متأسفانه نشان از غفلت ماست. اگر همان سال ۸۹ جهاد فرهنگی را جدی میگرفتیم و کاربردی میکردیم، امروز در این حال و روز نبودیم.
در حوزهی تبلیغات دینی حوزههای علمیه، مساجد، ائمهی جمعه، هیئتهای مذهبی و تشکلهای قرآنی باید فعال میشدند. در حوزهی رسانهها که شما جزئی از آن محسوب میشوید، همچنین صداوسیما، فضای سایبری، مطبوعات و خبرگزاریها باید جمع شوند و یک کارگروه مشترک تشکیل دهند، بستههایی که میفرمایید، یکیاش در حوزهی رسانه است. در حوزهی تفریحات و نشاط اجتماعی، گردشگری و مشارکت اجتماعی و… نیز باید این اقدامات صورت بگیرد. متأسفانه بنده بارها و بارها این مباحث را مطرح نمودهام، ولی راه به جایی نبرده است و گوش شنوایی پذیرا نبوده است.
در حوزهی فرهنگ و هنر، سینما، تئاتر، کتاب، هنرهای تجسمی و تبلیغات شهرداری، باید تدابیری صورت گیرد تا همه متمرکز شوند تا این ضربآهنگ، اثرگذاری بیشتری داشته باشد. به علت ناهماهنگیهای موجود، ما هزینههای انسانی و مادی در زمینههای گوناگون صرف کردهایم، ولی نتیجهی مطلوب حاصل نشده است. به عنوان مثال، در زمینهی اعتیاد، بیش از ۳ هزار شهید دادهایم، بسیاری اعدام شدهاند، مبالغ هنگفتی هزینهی مادی صورت گرفته است، ولی آمار اعتیاد در وضعیتی است که امروز میبینیم.
در باب مسائل زنان، در مسئلهی خودفروشی و سقطجنین و امثال آن، بسیار آمار وحشتناکی وجود دارد. در بحث عفاف و حجاب و موضوع پوشش، اقدامات ناهماهنگی صورت داده شده است. ما بعد از ۳۲ سال، هنوز اقدام بهحقی انجام ندادهایم. امام خامنهای بارها در ارتباط با مسئلهی لباس و مد مباحثی را مطرح فرمودهاند، ایشان فرمودهاند من خودم یکی از طرفداران تمیزپوشی و مد منطقی هستم. در مقابل این دغدغهی رهبری، ما تنها دو سه سال است نمایشگاه پوشاکی برگزار میکنیم که قطعاً اقدام کامل و جامعی نیست و به تنهایی کاری از پیش نمیبرد.
الآن فرض بفرمایید من میخواهم به یک کشور خارجی جهت شرکت در همایشی بروم، میگویند لباس سنتیتان را بپوشید، من چه لباسی باید بپوشم؟ لباس کردی، ترکمنی، عربی، قشقایی، بلوچی؟ کدام یک از اینها نماد لباس ایرانی است؟ ۳۲ سال است طراحان نیامدهاند لباسی به طور مشترک با رنگها و طرحهای مورد قبول همه طراحی نمایند یا بر اساس فصل، سن و تناسب شغلی، لباس استاندارد و مورد قبولی طراحی نکردهایم.
بنابراین این بستهها باید به طور منطقی و کاربردی تعریف و تدوین شود و وظایف هر فرد و نهاد معین شود. در حال حاضر، هر فردی که بگوید امروزه نمیتوان سبک زندگی اسلامی را در زندگی پیاده کرد، یا با موضوع آشنایی ندارد یا خودش را به غفلت زده است. متأسفانه ما فرصتهای بسیاری را به غفلت گذراندهایم، ولی هنوز دیر نشده است و هنوز میتوان سبک زندگی اسلامیایرانی را برای نسلهای آتی به درستی تبیین کرد. وقتی میگوییم به بچهها از مهدکودک حجاب یاد داده شود، این کار عملی است، ولی روش خود را دارد؛ روشی که یک دختر چهارساله آن را درک کند، نه اینکه صرفاً برای حضور در برنامهی تلویزیونی یک روسری بزرگ سر بچهها بیندازیم. منظور من تربیت دینی است، نه آموزش دینی. به قول علما، گاهی دچار خلط مبحث میشویم. تربیت دینی را با آموزش دینی یکی کردهایم که نتیجهاش این چیزی شده است که ملاحظه میفرمایید. بنابراین تا دیرتر از این نشده است باید در مورد تربیت و آموزش سبک زندگی در مورد پوشاک، گفتمان، غذا، حتی مبلمان زندگی، رفتار اجتماعی، رفتار شغلی، رفتار حرفهای و… راهکارهای کاربردی ارائه دهیم.
ما از تربیت کودک یک آرمانی داریم و در واقع یک مدل و الگویی باید در ذهنمان وجود داشته باشد که برای رسیدن به آن تلاش کنیم. حضرتعالی فرزند تراز انقلاب اسلامی را دارای چه ویژگیهایی میدانید؟ یعنی آن مدینهی فاضلهی ما در حوزهی فرهنگی قرار است چه نیرویی را تحویل انقلاب بدهد؟
ما خیلی نمیخواهیم آرمانگرایانه به مسئله نگاه کنیم. ما اگر فرزندی تربیت کنیم که عامل به باورهای دینی باشد، به نظرم گام مهمی برداشتهایم. وقتی پدری در خانه تلفن زنگ میزند میگوید بگو نیست، این دیگر نمیتواند بچهاش را به راستگویی دعوت کند و دروغگویی را در آن تضعیف کند. وقتی که ما بخواهیم یک میزان و معیار بدهیم، بگوییم بچهی انقلاب اسلامی باید این ویژگیها را داشته باشد، آن ویژگیها و الگوهای تربیتی را قرآن برای ما تعریف کرده است و نهجالبلاغه هم به طور مکرر اشاره نموده است. حتی در تربیت مدیر، تربیت والی، تربیت کارگر، تربیت کشاورز، در مسئلهی تربیت همسر، فرزند، انتخاب همسر، نحوهی زندگی و… برای ما شاخص تعریف شده است. ما معتقدیم یک فرد وقتی با ملاکهای تربیت اسلامیایرانی مطابقت دارد که با موازین و استانداردهای اسلامیایرانی رفتارش ارزیابی شود.
وقتی که دختری در ماهواره فیلمهایی میبیند که دختران همسال او در آن روابط آزاد قبل از ازدواج دارند و بچهدار شدن به روش نامشروع را تشویق میکنند، این دختر از نظر روانی همزادپنداری میکند، جلوی پدر و مادر خود میایستد و میگوید من این آقا را میخواهم؛ چه شما موافق باشید و چه مخالفت کنید. متأسفانه فیلمهای داخلی هم بعضاً همسو با نمونههای غربی بر این امر دامن میزنند.
باید در ارتباط با اهمیت خانواده، احترام به والدین و احترام به آموزگار و مربیان بیندیشیم و در قالب بستههای تربیتی معیار دهیم. آرمانگرایی نکنیم. نباید مدینهی فاضلهی افلاطونی را معیار قرار دهیم و بگوییم باید به اینجا برسیم، چون نخواهیم رسید. باید به حد متوسط راضی باشیم. در حال حاضر باید به این معدل آدم راضی باشیم که معتاد نباشد، دزد نباشد، حقوق دیگران را رعایت کند، فرایض دینیاش را انجام دهد، حرام و حلال و بد و خوب و سره و ناسره را از هم تفکیک کند.
مؤلفههای ساختاری گفتمان انقلاب به چه میزان و با چه مؤلفههایی متأثر از نوع تربیت و سبک زندگی ما میشود؟
مثلاً اگر شما به یک نقاش بگویید اینجا یک تصویر بکش، او تصویری را میکشد که در ذهن خودش است، یک داستان مثنوی را یادآور میشوم که از جسمی در تاریکی، یکی خرطومش را میگیرد و یکی پایش را میگیرد و یکی گوشش را میگیرد و بعد میآیند بیرون و میگویند فیل چه بود؟ یکی میگوید فیل یک لولهی توخالی بلند است. آن یکی میگوید فیل یک چیز پهنی است مثل بادبزن. دیگری میگوید فیل یک ستون است. مولوی خیلی زیبا تعریف میکند. اگر ما در تاریکی بخواهیم چیزی را ببینیم یا لمس کنیم و تعریف کنیم، این گونه میشود و اگر ما بخواهیم هر چیزی را از دیدگاه خودمان بحث کنیم، قطعاً به گفتمان واحدی نخواهیم رسید.
وقتی که ما گفتمانی را میخواهیم تعریف کنیم، طبیعتاً معیارهای فکری و ذهنیمان را در آن مداخله خواهیم داد. برای تعریف گفتمان انقلاب، ما باید معیارهایی را پیریزی کنیم که افراد دچار انحراف نشوند، انقلاب دست نامحرمان نیفتد یا افرادی که باور انقلابی ندارند مسئول تعریف و تبیین گفتمان نشوند. فرصتطلبان و منافقان نیایند. الآن عوامل ضدفرهنگی مثل سیا، موساد و intelligent سرویس انگلستان، آمدهاند در کشورهای اسلامی، یک جا سلفی درست کردهاند و در بخشی دیگر وهابیها را به قدرت رساندهاند. اینها همه آنتیتزهای شیعه است. فقط به خاطر مقابله با شیعه این اقدامات را صورت دادهاند.
ما نه میخواهیم نگاه طالبانی به گفتمان انقلاب داشته باشیم، نه نگاه سلفی و عثمانی و ترکیهای. ما باید نگاه علوی به محورها و باورها داشته باشیم تا بتوانیم گفتمان انقلاب را بر اساس محورهای علوی تعریف کنیم. ما تا وقتی که ولی حی و فقیه، ملاکها و معیارهای امام خمینی (رضوان الله) در صحیفهی نور، قانون اساسی، قرآن، نهجالبلاغه و نهجالفصاحه را داریم، میتوانیم پایه و ارکان گفتمان انقلاب را تدوین کنیم و اجازه ندهیم کسانی بیایند این گفتمان را تدوین کنند که قلباً به آن باور ندارند و فقط برای رشد خود، به باری که این محمولهی گرانقیمت را حمل میکند، خود را وصل کردهاند.
بنابراین من اعتقاد دارم اگر همین الآن نسل سوم، چهارم، پنجم، ششم و هفتم را ما دریابیم، هنوز میتوانیم آنها را از این مسیر به مسیر درست برگردانیم. اگر نه، من فکر میکنم چهار الی پنج سال دیگر، نتوانیم این دستاورد را حفظ و گفتمانی تألیف کنیم که مطابق با ملاکهای قرآنی و مهدویت باشد.
بعضی از کارشناسان فرهنگی، عوامل محیطی را در سبک زندگی اثرگذارتر از عوامل تربیتی خانوادگی و درونی میدانند. در واقع محل اختلاف است و برخی به عوامل خانوادگی وزن بیشتری میدهند. کدام یک از نظر شما به واقعیت نزدیکتر است؟
من فکر میکنم عوامل خانوادگی واکسیناسیون و عوامل محیطی ویروس است. ما در علوم رفتاری میگوییم که عوامل محیطی مثل روز، شب، فصل و مسائل بیرون از خانه، بر بروز جرم اثرگذار است، مثلاً زمستانها شبها دزدی از تابستانها کمتر میشود. در تابستانها دعوا و پرخاشگری بیشتر از زمستانهاست. در ماه مبارک رمضان جرائم و آسیبهای اجتماعی کاهش پیدا میکند. بنابراین عوامل محیطی مثل روز، تاریکی، گرما، سرما و… بر وقوع جرم مؤثر است. اما به نظر بنده، به عنوان کسی که ۳۰ سال از عمرم را در پژوهشهای میدانی و نظری در آسیبهای اجتماعی گذراندهام، اگر مبانی تربیت خانوادگی افراد محکم باشد، عوامل محیطی نمیتواند بر فرد اثر جدی بگذارد.
اریک فروم معتقد است (من اولین باری است که در صحبتم به یک بیگانه استناد کردهام) که شخصیت افراد را جامعه قالبگیری میکند؛ یعنی قالب جامعه است که شخصیت افراد را میگیرد. ما معتقدیم شخصیت افراد در خانواده شکل میگیرد و پایهریزی شخصیت در خانواده صورت میگیرد و اگر آنجا محکم پایهریزی شود، هیچ عاملی نمیتواند بر شخصیت فرد اثرگذار باشد. بنابراین خانواده در صدر استحکام، دوامبخشی و قوامبخشی به اسلوب تفکر و روش زندگی و جهانبینی قرار دارد. بعد از آن، عوامل محیطی در درجه دوم قرار دارند و اثرگذاری میکنند.
نقش انکارناپذیر رسانهها و در صدر آنها صداوسیما و همچنین آموزشوپرورش را باید مورد تأکید قرار داد. آموزشوپرورش در قالب مکمل خانواده است؛ یعنی اگر آموزشوپرورش به درستی عمل کند، نقش مکمل و مقدم خانواده را دارد. بنابراین باید خانواده و آموزشوپرورش با هم برای فرمدهی به شخصیت حرکت کنند. در کنار آن، رسانهها، صداوسیما و سایتها و فضای سایبری باید به وظایف خود عمل کنند. بنده معتقدم راه مقابله با ماهواره و اینترنت نه فیلترینگ است و نه پارازیت، چون دقیقاً مقابله میکنند. در حال حاضر سازمان سیا، به نام صدای آمریکا، فیلترشکنی ارائه داده است که هیچ فیلتری نمیتواند جلوی آن مقابله کند. شما با آن وارد هر سایتی میتوانید بشوید و عملاً فیلترینگ بیاثر است.
پنج شش سال پیش عرض کردم اگر آنتنهای ماهواره را این گونه که جمع میکنید، جمع کنید، روزی میآید که ماهوارهها اصلاً دیش ندارد و امروز همان روز است. الآن تلویزیون و کامپیوتر به هم وصل میشوند و ۱۴۰۰ کانال را میگیرد. الآن دیگر چه کار میشود کرد؟ بنابراین ما به جای برخورد سلبی و چکشی، باید فرهنگ را درست کنیم. کسی ماهواره هم اگر دارد، دولت باید بیاید بگوید هر کسی دیش میخواهد باید پلمپشده از دولت بگیرد. عوارض بگیرد و سالیانه هم باید مالیات بدهد. مثل کاری که پاکستان و مالزی انجام دادهاند. بعد دیشهای دولتی را که میدهند تنظیمشده باشد و ایستگاههایی را دریافت کند که مناسب و مفید است. ژاپن تنها کشوری است در جهان که در آن هیچ شبکهی ماهوارهای وجود ندارد. اصلاً نمیگذارند این امواج به کشورشان بیاید. یا باید این قدر ما قدرت داشته باشیم یا شبکههایی را درست کنیم که دیگر کسی ماهواره نگاه نکند. وقتی که فیلم و سریالهای خوبی از صداوسیما پخش میشود، ۹۰ درصد مشتریهای ماهواره ریزش پیدا میکنند. ۹۰ درصد تماشاچی ماهوارهها برای سرگرمی، فیلم، آهنگ و… به سمت ماهواره میروند. شاید ۳ تا ۵ درصد برای برنامههای مستهجن، ماهواره میبینند. بنابراین ما باید اینها را برنامهریزی کنیم و به عنوان بستههای تربیتی ارائه دهیم، نه از طریق برخوردهای سلبی و چکشی، چون برخورد سلبی و چکشی آدمها را در موضع انفعالی قرار میدهد. باید افراد را واکسینه کنیم و اجازه بدهیم وارد جامعه شوند. آن وقت میبینیم که نه ماهواره روی فرد اثر میکند و نه اینترنت و موساد و سیا. اگر این گونه برخورد کنیم و بچهها را با روش زندگی اسلامی رشد بدهیم، هیچ چیزی نمیتواند آنها را منحرف کند.
منبع: صالحین تهران
N497/U0/S2,/C15/T3