اعتکاف و عبادت
پیامبر گرامی اسلام ٦ پس از هجرت به مدینه، هر ساله سنت اعتکاف را برپا میداشتند
انگیزه سازی
پیامبر گرامی اسلام ٦ پس از هجرت به مدینه، هر ساله سنت اعتکاف را برپا میداشتند و زمانی را برای خلوت با خداوند در مسجد - که خانه خداست- قرار میدادند و به عبادت و راز و نیاز با معبود بینیاز میپرداختند. چنانچه در روایتی وارد شده است:
امام صادق٧ فرمود: رسول خدا٦ در ماه رمضان (سال اول هجرت) در دهه اول در مسجد اعتکاف کرد، و سال دوم در دهه دوم و در سال سوم در دهه آخر اعتکاف نمود، ولى پس از آن همیشه در دهه آخر ماه رمضان اعتکاف مىنمود.[١]
این اعتکاف و خلوت با معبود، بسیار مورد علاقه نبی مکرم اسلام٦ بود و در این اوقات، ایشان مکان خلوتی برای خویش مهیّا مینمود تا بتواند عبادات خویش را به دور از هیاهو و در خلوتی با معبود انجام دهد و بدینوسیله به خداوند متعال تقرّب بیشتری پیدا نمایند. چنانچه امام صادق٧ فرمود: «رسول خدا٦ چون دهه آخر ماه رمضان مىشد، در مسجد اعتکاف مىکرد؛ برایش خیمهاى مویین مىزدند و حضرت کمر همّت براى عبادت مىبست و بستر خوابش را برمىچید.»[٢]
همانگونه که در روایت مطرح شد، حضرت کمر همت را برای عبادت میبستند و این خلوت را غنیمت میشمردند. رسولخدا٦ در ایام اعتکاف روزها را به روزهداری و شبها را به عبادت میپرداختند. در روایتی وارد شده است که فرمود:
شَمَّرَ رَسُولُ اللَّهِ ٦ وَ شَدَّ مِئْزَرَهُ وَ بَرَزَ مِنْ بَیْتِهِ وَ اعْتَکَفَهُنَ وَ أَحْیَا اللَّیْلَ کُلَّهُ وَ کَانَ یَغْتَسِلُ کُلَّ لَیْلَةٍ بَیْنَ الْعِشَاءَیْنِ.[٣]
رسول خدا٦ آماده شد و کمربند (یا شال دور کمر) خویش را محکم نمود و از خانهاش خارج شد و آن شبها را معتکف شد و شبها را تا صبح به عبادت میگذراند و هر شب بین نماز مغرب و عشاء غسل مینمود.
حساسیت پیامبر٦ و اهلبیت بزرگوار ایشان٧ به مسئله اعتکاف به قدری بود که حتی در صورت عذر و نبود شرایط مناسب برای اعتکاف و عبادت در خلوت، به نحوی سعی در جبران آن اوقات مینمودند. همانگونه که در روایتی آمده است:
امام صادق٦ فرمود: «جنگ «بدر» در ماه رمضان (سال دوم هجرت) اتفاق افتاد، به این جهت رسول خدا٦ در آن سال در مسجد معتکف نشد. اما سال بعد، آن حضرت دو دهه اعتکاف کرد: یک دهه براى همان سال، و دهه دیگر براى قضاء اعتکاف سال قبل.»[٤]
اقناع اندیشه
خداوند متعال در قرآن کریم هدف خلقت انسان را فقط و فقط عبادت و اطاعت از او بیان میدارد و میفرماید:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ.[٥]
و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند.
و چون مولای حقیقی اوست و ما بندگان او هستیم، پس راه و رسم بندگی را او باید تعیین کند. چه اینکه راه و رسم بندگی را مولا و صاحب عبد باید تعیین نماید. اگر عشقی هم بین خالق و مخلوق حاکم باشد باز هم عشق به معشوق حکم میکند که راه عشقبازی را معشوق مشخص نماید. زیرا رضایت معشوق است که عاشق را سر ذوق آورده و راضی میکند.
پس در هر صورت راه و روش بندگی و عبادت را باید از خداوند متعال بپرسیم. خداوند متعال پاسخ این سؤال ما را در کلام خودش و کلام اولیائش داده است. در قرآن و روایات، بهترین روش عبادت را اینگونه مطرح نمودهاند:
١. عبادت آگاهانه و با معرفت باشد.
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ٧ الْمُتَعَبِّدُ عَلَى غَیْرِ فِقْهٍ کَحِمَارِ الطَّاحُونَةِ یَدُورُ وَ لَا یَبْرَحُ وَ رَکْعَتَانِ مِنْ عَالِمٍ خَیْرٌ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَةً مِنْ جَاهِلٍ لِأَنَّ الْعَالِمَ تَأْتِیهِ الْفِتْنَةُ فَیَخْرُجُ مِنْهَا بِعِلْمِهِ وَ تَأْتِی الْجَاهِلَ فَیَنْسِفُهُ نَسْفاً وَ قَلِیلُ الْعَمَلِ مَعَ کَثِیرِ الْعِلْمِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرِ الْعَمَلِ مَعَ قَلِیلِ الْعِلْمِ وَ الشَّکِّ وَ الشُّبْهَة.[٦]
عبادتکنندهاى که (عبادتش) از روى فهم و دانائى نیست، مانند الاغ آسیاب است که به اطراف خود میگردد و (از جایش) دور نمیشود، و دو رکعت نماز از فرد دانا بهتر است از هفتاد رکعت از نادان، زیرا فتنه و تباهکارى به عالم روى مىآورد و او به وسیله دانش خود از آن بیرون میرود، و فتنه برای جاهل و نادان رخ میدهد، پس او را (به سبب نادانیش) از جا بر کند و پراکنده سازد، و کار اندک با دانش بسیار بهتر است از کار بسیار با دانش کم و شکّ و دو دلى و شبهه و چیزى که در آن حقّ به باطل اشتباه و مانند گردد.
و نیز امام صادق٧ فرمودند:
مَنْ صَلَّى رَکْعَتَیْنِ یَعْلَمُ مَا یَقُولُ فِیهِمَا انْصَرَفَ وَ لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ ذَنْبٌ.[٧]
هر کس دو رکعت نماز بخواند و بداند چه میگوید، از نماز فارغ میشود، درحالی که میان او و خداوند (عز و جل) گناهی نیست.
٢. عبادت با عشق و نشاط همراه باشد.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ٧ قَالَ: لَا تُکَرِّهُوا إِلَى أَنْفُسِکُمُ الْعِبَادَةَ.[٨]
امام صادق٧ فرمود: عبادت را به خود مکروه و ناپسند ندارید.[٩]
عبادت باید با نشاط همراه باشد، همانگونه که پیامبر گرامی اسلام٦ و ائمه معصومین٧ برای عبادت مشتاق بودهاند، فلذا اوقاتی را برای خلوت خویش قرار میدادند.
٣. عبادت همراه با خشوع باشد.
خداوند متعال در قرآن کریم یکی از نشانههای مؤمنین را خشوع در نماز معرفی نموده و میفرماید:
الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُون.[١٠]
همانان که در نمازشان فروتن هستند.
و نیز امیرالمؤمنین علی٧ میفرمایند:
زَیْنُ الْعِبَادَةِ الْخُشُوع.[١١]
زینت عبادت خشوع است.
٤. عبادت با خلوص نیت انجام شود.
خداوند متعال میفرماید:
وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّین.[١٢]
در حالى که فرمان نیافته بودند جز آنکه خدا را بپرستند.
أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ٧ کَانَ یَقُولُ طُوبَى لِمَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ الْعِبَادَةَ وَ الدُّعَاء.[١٣]
امیرالمؤمنین٧ همواره میفرمودند: خوشا به حال کسی که عبادت و دعا را برای خدا خالص کند.
و نیز فرمودند:
إِنَّکَ لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْ عَمَلِکَ إِلَّا مَا أَخْلَصْتَ فِیه.[١٤]
هیچ عملى از تو در پیشگاه خداوند مورد قبول واقع نمیشود مگر آنرا که با خلوص انجام داده باشى.
٥. عبادت به صورت مخفیانه انجام گیرد.
رسول خدا٦ فرمود: «اَعْظَمُ الْعِبادَةِ اَجْراً اَخْفاها»[١٥]
پاداش عبادتى بیشتر است که مخفىتر باشد.
البته این در مواردى است که خود اسلام، دستور به عبادتهاى علنى (مثل نماز جماعت و جمعه و حجّ و زکات) نداده باشد، چرا که نماز جماعت در مسجد، برتر از نماز فرادى در خانه است. و عبادت مخفیانه بسیارى اوقات، جلوى ریا و تباه شدن عبادت را مىگیرد.
با توجه به این شرایط و سعی در رعایت آنها، روزهایی که به عنوان اعتکاف در خانه خدا انجام میپذیرد، زمان بسیار مناسبی برای عباداتی خالص و مقبول خواهد بود. خصوصاً اینکه اعتکاف محل مناسبی برای خلوت و خالص نمودن عمل میباشد.
رفتارسازی
عَنْ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَنَّهُ قَالَ: یَلْزَمُ الْمُعْتَکِفُ الْمَسْجِدَ وَ یَلْزَمُ ذِکْرَ اللَّهِ وَ التِّلَاوَةَ وَ الصَّلَاةَ وَ لَا یَتَحَدَّثُ بِأَحَادِیثِ الدُّنْیَا وَ لَا یُنْشِدُ الشِّعْرَ وَ لَا یَبِیعُ وَ لَا یَشْتَرِی وَ لَا یَحْضُرُ جَنَازَةً وَ لَا یَعُودُ مَرِیضاً وَ لَا یَدْخُلُ بَیْتاً یَخْلُو مَعَ امْرَأَةٍ وَ لَا یَتَکَلَّمُ بِرَفَثٍ وَ لَا یُمَارِی أَحَداً وَ مَا کَفَّ عَنِ الْکَلَامِ مِنَ النَّاسِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ.[١٦]
معتکف باید ملازم مسجد باشد و نیز دائماً به ذکر خداوند مشغول باشد و تلاوت قرآن نماید و نماز بخواند و حرفهای دنیوی نزند و شعر نخواند و خرید و فروش ننماید و بر جنازهای حاضر نگردد و از مریضی عیادت نکند و داخل خانهای نشود که با زنی تنها باشد و حرفهای زشت نزند و با کسی مجادله نکند و هر چه با مردم کمتر سخن بگوید برای او بهتر است.
طبق آنچه مرحوم مجلسى از طبرسى (رحمه الله) نقل کرده، حضرت سلیمان٧ اعتکافهاى طولانى داشته است.
إن سلیمان٧ کان یعتکف فى مسجد بیت المقدس السنة، و السنتین، و الشهر و الشهرین و اقل و اکثر و یدخل فیه طعامه و شرابه و یتعبّد فیه.[١٧]
حضرت سلیمان همواره در مسجد بیت المقدّس معتکف مىشد. گاه یک سال، گاه دو سال، گاه یک ماه و گاه دو ماه و گاه کمتر و بیشتر از این مدّت طول مىکشید. و در مدّت اعتکاف مشغول عبادت بود، و آب وغذا برایش مىآوردند تا از مسجد خارج نشود.
و عجیب اینجاست که وقتی امام کاظم٧ به دستور هارون زندانی میگردد، با خدای خود اینگونه مناجات می نماید:
اللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ أَسْأَلُکَ أَنْ تُفَرِّغَنِی لِعِبَادَتِکَ اللَّهُمَّ وَ قَدْ فَعَلْتَ فَلَکَ الْحَمْد.[١٨]
بار خدایا تو میدانى که من جاى خلوتى براى عبادت از تو خواسته بودم و تو چنین جایى براى من آماده کردى، پس سپاس از آن تو است (که حاجت مرا بر آوردى).
آری انبیاء و اولیاء خدا همیشه به دنبال انجام عبادات خالص و خلوتی برای مناجات با معشوق خویش بودند و چه زیباست که قدر نعمتی که خداوند به معتکفین عنایت فرموده دانسته شود و مؤمنین معتکف با تأسی به سیره نبوی٦ و اهلبیت عصمت: اعتکاف را محلی برای خلوت عاشقانه با معبود قرار داده و به سوی خداوند متعال تقرب بجویند.
پرورش احساس
امیرالمؤمنین در پاسخ عالم یهودی که فضائل انبیاء بنیاسرائیل را گفته و از عبادت و گریه حضرت داود٧ سخن میراند، سخنانی را در فضیلت پیامبر اکرم٦ فرمودند که قسمتی از آن را عرض مینماییم:
عالم یهودى گفت: این حضرت داود٧ است، که بر خطاى خود گریست به نوعى که کوهها از سر ترس با او سارى و جارى شدند.
حضرت علی٧ فرمود: همین طور است، و به حضرت محمّد٦ برتر از آن عطا شده. آن حضرت وقتى به نماز مىایستاد، از شدّت گریه از سینه و شکم او صوتى همچون آوازى که از دیگ مسی مملوّ از آب که بر بالاى آتش افروخته باشد و در جوش و غلیان بود شنیده مىشد، و این در حالى بود که خداوند او را از عقاب خود ایمن ساخته بود، و آن حضرت با این گریه مىخواست به درگاه خداوند اظهار تخشّع نماید و او امام و مقتداى همه است، و آن رسول گرامى مدّت ده سال به واسطه عبودیّت خداوند بر اطراف انگشتان پای خود ایستاده و عبادت ربّ العزّة نمود تا آنکه قدمهاى مبارکش متورّم و ستبر و رنگ مبارکش مایل به زردى گردید، و دائماً نماز شب میخواند، تا آنکه از جانب خداوند (عزّ و جلّ) عتاب شد که (طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى)،[١٩] ما قرآن را نازل ننمودیم تا تو خود را به مشقت افکنی، بلکه باید به واسطهی آن خوشبخت گردى. و او چندان گریه مىکرد که در برخى اوقات بیهوش مىشد. روزى یکى از أصحاب به او عرض کرد: اى رسول خدا، مگر نه این است که خداوند گناهان دور و نزدیک گذشته تو را آمرزیده؟ گفت:آرى، ولی آیا من نباید بنده سپاسگزار خدا باشم؟!
و چنانچه کوهها با داود جارى شده و تسبیح گفتند، با محمّد٦ برتر از آن انجام شده. ما با او بر کوه حراء بودیم که ناگاه کوه به لرزه درآمد و آن حضرت به کوه فرمود: آرام بگیر، که جز نبىّ و وصىّ یا صدّیق شهید بر روى تو نایستاده. پس کوه مطیع فرمان آن حضرت آرام گرفت، و ما با او از کوهى عبور مىکردیم که ناگاه قطرات گریه از برخى از قسمتهاى آن کوه بیرون مىزد، و آن حضرت به کوه فرمود: براى چه گریه مىکنى؟ کوه گفت: اى رسول خدا، حضرت مسیح بر من عبور کرد و او مردم را از آتشى مىترساند که هیزم آن مردمند و سنگها، و من ترس آن دارم که نکند من از آن سنگها باشم. حضرت بدو فرمود: هراس مکن، آن سنگ؛ کبریت (یاقوت) است. پس کوه آرام گرفته و سکون یافت.
امّ سلمه٣ همسر بزرگوار پیامبر٦ در گزارشى از چگونگى عبادات و راز و نیازهاى شبانه آن حضرت مىگوید: «وقتى در نیمههاى شب، متوجه عدم حضور پیامبر٦ شدم به جستجو پرداختم و با کمال شگفتى دیدم حضرت در نیمههاى تاریک شب در گوشهاى ایستاده، دستها را به سوى آسمان دراز کرده و اشک از چشمانش سرازیر است و با خداوند راز و نیاز مىکند و با لحنى آکنده از عشق و سوز و معرفت مىگوید: «اَللَّهُمَّ لا تَنْزَعْ مِنِّى صالِحَ ما اَعْطَیتَنِى اَبَداً، اَللَّهُمَّ لا تَشْمُتْ بِى عَدُوّاً وَ لا حاسِداً اَبَداً، اللَّهُمَّ وَ لا تَرُدَّنِى فِى سُوءٍ اسْتَنْقَذْتَنِى مِنْهُ اَبَداً، اللَّهُمَّ وَ لا تَکِلْنِى اِلى نَفْسِى طَرْفَةَ عَینٍ اَبَداً؛ پروردگارا! هرگز از من نیکترین عطاهایت را باز پس نگیر! خدایا! مرا در معرض شماتت دشمن و افراد حسود قرار نده! بار الها! مرا دوباره به حوادث بد و ناگوار که نجات دادهاى برنگردان! بار پروردگارا! مرا [یک لحظه] به اندازه چشم بر هم زدن به نفس خودم واگذار مکن!»
امّ سلمه با دیدن این حالت عرفانى و سراسر عشق و خلوص پیامبر٦ به گریه افتاد تا اینکه پیامبر متوجه او شد و فرمود: «اىام سلمه! چرا گریه مىکنى؟» گفت: «اى رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت! شما با آن مقام و منزلت که نزد خداى متعال دارى اینگونه با تضرع و خشوع و التماس دعا مىکنى و حاجت مىطلبى؟» پیامبر فرمود: «اى ام سلمه! من چگونه خود را در امان ببینم، در حالی که خداوند یک لحظه «یونس بن متى» را به خودش واگذار کرد و او را به حالش رها کرد و یونس به آن حادثه دردناک گرفتار شد.»[٢٠]
همچنین امام صادق٧ درباره عبادات پیامبر٦ توضیح میدهند و ضمن بیان چگونگی نمازهای شبانهی رسول خدا٦ میفرمایند:
آن حضرت، چون شب میخواست بخوابد، ظرف آب سرپوشیدهای را بالای سرش میگذاشت و مسواک خود را هم در کنارش قرار میداد و میخوابید. چون از خواب بیدار میشد به آسمان نگاه میکرد و آیات «اِنَّ فِی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ...»[٢١] را از سورهی آلعمران میخواند. سپس دندانهایش را مسواک میکرد و وضو میگرفت و به محل عبادت خود میرفت و چهار رکعت از نماز شب را میخواند که رکوع هر رکعتش به قدر قرائت، و سجودش به قدر رکوع آن طول میکشید؛ به حدّی که گفته میشد پس چه زمان سر از رکوع برمیدارد و به سجده میرود؟! و همچنین سجدهاش به حدّی طولانی بود که گفته میشد چه وقت سر برمیدارد؟ آنگاه به بستر خود برمیگشت و آنقدر که مشیّت الهی بود میخوابید و سپس بیدار میشد، مینشست و چشمانش را به آسمان میدوخت و همان آیات را تلاوت میفرمود. آنگاه مسواک میکرد و وضو میگرفت و به محل عبادتش میرفت و به خواندن چهار رکعت دیگر از نماز شب به همان صورت اوّل میپرداخت و دوباره به بستر خود بازمیگشت و مقداری دیگر نیز میخوابید. سپس بیدار میشد، نگاه به آسمان میکرد و همان آیات را تلاوت میفرمود و دوباره مسواک کرده، وضو میگرفت و بقیه نماز شب (شفع و وتر) را میخواند. سپس برای ادای فریضهی صبح وارد مسجد میشد.[٢٢]
از این روایات و نقلهای تاریخی که مطرح شد که البته گوشهای از عبادات پیامبر را نشان میدهد، میتوان به اوج عشق و خضوع نبی مکرم اسلام٦ نسبت به خالق منّان تا حدودی پی برد و نیز میتوانیم بفهمیم که چرا قرآن کریم میفرماید:
لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیراً.[٢٣]
قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکوست: براى آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد مىکند.
امیدواریم که خداوند متعال توفیق عبادات خالص و مقبول را به همه مؤمنین مخصوصاً معتکفین عزیز عنایت بفرماید و ما را پیرو واقعی نبی مکرم اسلام و ائمه اطهار قرار بدهد. انشاءالله.
روضه
از عبادات نبی مکرم اسلام٦ و ائمه اطهار: گفتیم. یکی از تربیت یافتگان مکتب رسالت و امامت که از برترین بانوان اسلام به شمار میآید، جناب عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری٣ است. آن بانوی بزرگوار نیز با تأسّی به جد بزرگوار و پدر و مادر عزیز خویش، اهل عبادات و فضایل فراوانی بوده است.
آن بانوی مکرّمه آنقدر بر این سیره نبوی پافشاری مینمود که حتی در دوران اسارت نیز عبادات خویش را ترک نگفت چنانچه در روایت دارد:
قالت: فاطمة بنت الحسین٨: و أمّا عمّتی زینب٣ فإنّها لم تزل قائمة فی تلک اللیلة (أی العاشرة من المحرّم) فی محرابها تستغیث إلى ربّها، فما هدأت لنا عین، و لا سکنت لنا رنّة.
جناب فاطمه دختر امام حسین٨ میفرماید: و اما عمه من زینب٣ همانا در شام غریبان نیز در محراب عبادت به عبادت قیام نموده بود و به سوی خداوند متعال استغاثه مینمود در حالی که اشک ما قطع نشد و ناله ما آرام نگرفت.
اما در مسیر پر از مصیبت کوفه و شام، همین زینب کبری٣ است که در محراب عبادت است اما چگونه؟ در روایت از امام سجاد٧ وارد شده است:
إنّ عمّتی زینب کانت تؤدّی صلواتها من قیام، الفرائض و النوافل عند سیر القوم بنا من الکوفة إلى الشام، و فی بعض المنازل کانت تصلّی من جلوس. فسألتها عن سبب ذلک؟ فقالت: اصلّی من جلوس لشدّة الجوع و الضعف منذ ثلاث لیال، لأنّها کانت تقسّم ما یصیبها من الطعام على الأطفال، لأنّ القوم کانوا یدفعون لکلّ واحد منّا رغیفا واحدا من الخبز فی الیوم و اللیلة.[٢٤]
همانا عمه ما زینب٣ در مسیر کوفه به شام، نمازهایش را چه واجب و چه مستحب، ایستاده اداء مینمود ولی در بعضی از منازل دیدم نشسته نماز میخواند.
از آن حضرت دلیل نماز نشستهاش را پرسیدم.
ایشان فرمود: سه شب است که به خاطر شدت گرسنگی و ضعف نشسته نماز میخوانم.
بعد علت این ضعف را خود امام سجاد٧ بیان مینماید. ایشان میفرماید:
دلیل نماز نشسته حضرت زینب٣ این بود که عمهام سهم غذایش را بین اطفال تقسیم میکرد، زیرا دشمنان برای هر نفر از ما در هر شبانه روز یک قرص نان میدادند.
دوباره روضهی تلخ اسارت زینب
مرور متن ِ کتاب شرافت زینب
وجود معجری از نور پرده درپرده
دلیل محکم حکم قداست زینب
مسیر دین خدا را نشان مان داده
چراغ روشن ِ برج هدایت زینب
رموز جملهی «من را دعا نما خواهر»
نهفته در ثمراتِ عبادت زینب
نماز سینه زنان رو به کعبهی گودال
غروب روز دهم با امامت زینب
برای قتل حسینش دیه به او دادند
کلوخها شده سهمِ غرامت زینب
سکوت محض جرسهای لشگر دشمن
نشانِ معجزهای از رسالت زینب
به پیشِ کعب نی و سنگ؛ راست قامت بود
رقیه درس گرفت از صلابت زینب
لغات خطبهی زینب، لغات قرآن بود
ملائکه همه ماتِ بلاغت زینب
نهیب حیدریاش کاخ ظلم را لرزاند
یزید شوکه شده از شهامت زینب
صدای قاری قرآن به روی نی نگذاشت
نگاه ها برود سمتِ ساحت زینب
[١] محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج٤، ص: ١٧٥
[٢] محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج٤، ص: ١٧٥
[٣] نعمان بن محمد مغربى بن حیون، دعائم الإسلام، ج١، ص: ٢٨٦
[٤] محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی ،الکافی (ط - الإسلامیة)، ج٤، ص: ١٧٥
[٥] الذاریات، آیه ٥٦
[٦]محمد بن محمد المفید، الإختصاص، النص، ص: ٢٤٥
[٧] محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج٣، ص: ٢٦٦
[٨] محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی ،الکافی (ط - الإسلامیة)، ج٢، ص: ٨٦
[٩] البته مقصود، نهى از زیاده روى در مستحبات است، به نحوى که انسان را از شوق و نشاط بیندازد. بنده مؤمن باید تا میل و رغبت دارد به ادعیه و نمازهاى مستحب بپردازد و چون کسالت عارضش شد و افسرده گشت، خود را بکار دیگرى سرگرم کند.
[١٠] المؤمنون، آیه٢
[١١] علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ ،ص: ٢٧٦
[١٢] البینه، آیه ٥
[١٣]محمد بن یعقوب بن اسحاق الکلینی، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج٢، ص: ١٦
[١٤] عبد الواحد بن محمد تمیمى آمدى، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ١٥٥
[١٥] عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الإسناد (ط - الحدیثة)، متن، ص: ١٣٥
[١٦] نعمان بن محمد مغربى بن حیون، ، دعائم الإسلام، ج١، ص: ٢٨٧
[١٧] محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج١٤، ص: ١٤١
[١٨] محمد بن محمد مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج٢، ص: ٢٤٠
[١٩] طه، آیه ١و٢
[٢٠] علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج٢، ص: ٧٤
[٢١] آل عمران، آیه ١٩٠
[٢٢] محمد بن الحسن الطوسی، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج٢، ص: ٣٣٤
[٢٣] الاحزاب، آیه ٢١
[٢٤] عبد الله بن نور الله بحرانى اصفهانى، عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج١١-قسم-٢-فاطمة٣ا)، ص: ٩٥٤
منبع: محراب
N322/U0/S2,/C3/T3