ره میخانه و مسجد
مسجد یکی از مفاهیمی است که در برخی اشعار عطار به وضوح خودنمایی می کند.
۲۵ فروردین ماه، روز بزرگداشت عطار نیشابوری شاعر و عارف بزرگ ایرانی است. او که در پی دگرگون روحی و معنوی که یافت زندگی خود را بر اساس نگرش دیگر پایه نهاد، توانست معارف عرفانی دین را در قالب اشعار خود به بهترین شکل بیان کند. مسجد یکی از مفاهیمی است که در برخی اشعار عطار به وضوح خودنمایی می کند.
مسجد جایگاه مهمی را در شاکله دین مبین اسلام دارد. از همان صدر اسلام پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در سیره و عملکرد خود به مسلمین این مساله را نشان داده و همواره گوشزد می کردند که در مسجد حضور یافته و در صورت توان نماز خود را به جماعت و در مسجد اقامه کنند.
این اهمیت و جایگاه اما درآینده نیز سیره اهل بیت حضرت بود در نتیجه مسجد به تدریج در تمامی شئون زندگی مردم نقش یافت و اقشار مختلف به نوعی متاثر از جریانات، تصمیم گیری ها و اتفاقاتی بودند که در مسجد می افتاد. ما می توانیم این نگاه را در بسیاری از ابیات و سروده های شاعران بزرگ کشور ببینیم.
حافظ، سعدی، خیام، هرکدام اشاراتی به مسجد در اشعار خود داشته اند که با بررسی آنها به این نتیجه می رسیم که هرکدام از آنها علاوه بر اینکه قصد بر بیان جایگاه مسجد داشته اند، در واقع در ورای این ابیات بسیاری از نکات اخلاقی را نیز گوشزد کرده اند؛ در این راستا و با توجه به اینکه امروز، 25 فروردین ماه مصادف با روز عطار نیشابوری است به بررسی اجمالی جایگاه (مسجد) در اشعار او می پردازیم:
از شعرای نام آور ایران در قرن ششم و هفتم هجری قمری، عطار نیشابوری است. وی در حدود سال 540 در روستای «کدکن» یا «شادیاخ» از کناره های نیشابور، دیده به جهان گشود. پدر و مادر او، افرادی صالح و ارادت مند خواجه کائنات حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم بودند. از این رو، فرزند دل بند خود را، هم نام حضرت ختمی مرتبت «محمد» نهادند تا این نام نیکو در شخصیت و کمال و الگو پذیری او نقشی بسزا و ارزش مند داشته باشد.
عطار درباره نام خود در مصیبت نامه می نویسد:
من محمد نامم و این شیوه نیز (1) ختم کردم چون محمد ای عزیز
عطار که از بزرگترین عارفان و شاعران ایران زمین محسوب می شود تاثیر به سزایی را در ادبیات و عرفان این سرزمین داشت و در عین حال به والادرجه ای رسید که مولوی در وصف او سرود:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
این امر خود نشان از جایگاه عرفانی عطار دارد. او بعد از دگرگونی روحی که یافت اشعار متعدد و نغزی را سرود که هر کدام در خور تامل است، در باب این دگرگونی دو روایت بیان شده است که در این مجال به آن اشاره می کنیم:
دگرگونی درونی عطار
درباره دگرگونی عطار و انقلاب درونی او که سبب شد به سیر و سلوک و عرفان روی آورد، سخنان گوناگونی گفته اند؛ جامی، شاعر قرن نهم در کتاب نَفحات الانس می گوید :
گویند سبب توبه وی آن بود که روزی در دکان عطاری مشغول و مشعوف به معامله بود، درویشی آن جا رسید و چند بار گفت: چیزی در راه خدا به من بده، وی به دوریش اعتنایی نکرد، درویش گفت: تو چگونه خواهی مُرد؟ عطار گفت: چنان که تو خواهی مرد، درویش گفت: تو چون من توانی مرد؟ گفت: بلی، درویش کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و گفت: اللّه ، و جان بداد! عطار را حال متغیّر شد و دکان بر هم زد و به این طریقه در آمد .
انقلاب روحی
انقلاب درونی عطار را به گونه ای دیگر نیز بیان کرده اند؛ می گویند:
روزی درویشی به دکان دارو فروشی عطار رفت، نگاهی خیره به دکان افکند و چشمش پر اشک شد و آه بلندی کشید. عطار گفت: چرا خیره می نگری؟ بهتر این است که راه خود را بگیری و بروی، گفت: بار من بسیار سبک است، زیرا که جز این لباس کهنه چیزی ندارم، اما تو با این کیسه های پر از دواهای گران بها، چون گاه رفتن شد، چه می کنی؟ من می توانم به شتاب از این بازار بیرون روم، اما تو هم بهتر است از پیش، در صدد بستن بار خود برآیی و بهتر آن است که در کار خود اندیشه کنی . عطار، پس از شنیدن سخنان درویش، دست از کسب مال برداشت و به حلقه عارفان پیوست.
مسجد در ابیات عطار نیشابوری
بعد از این جریانات بود که راه و رسم زندگی عطار متحول شد و بیش از آنکه عطار باشد یک عارف شد. او بسیار دقیق و بعضا مستقیم و گاهی اقات در هاله ای از ابهام از دین ورزی در راستای غرض ورزی می گوید، اشعار او تنها پاره ای از ادبیات ایران را تشکیل نمی دهند بلکه بیان گر ابعاد مختلفی از سیر عرفانی محسوب می شوند.
او در یکی از ابیات خود با عنوان «ره میخانه و مسجد کدام است» می گوید:
ره میخانه و مسجد کدام است که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم و که رن است نه در میخانه کین خمار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است بجویید ای عزیزان کین کدام است
به میخانه امامی مست خفته است نمی دانم که آن بت را چه نام است
مرا کعبه خرابات است امروز حریفم قاضی و ساقی امام است
برو عطار کو خود می شناسد که سرور کیست سرگردان کدام است
پایان پیام/
1.مجله «گلبرگ»، محمد شجاعی
منبع: شبستان
N184/U0/S1,/C9/T3