دیدن خدا در نماز
اگر نمازگزار خود را از چرك و آلودگي معصيت و نافرماني پاك سازد خدا را با قلب خويش مي بيند
گاهي براي اثبات راز نهاني نماز ممكن است از بيان ديگري كمك گرفت و آن اين كه نماز مشتمل است بر قرآني كه خداوند متعال بدان تكلم كرده و چون سخنگو در سخن و كتابش تجلي كرده است چنان كه امير المؤمنين مي فرمايد: "فتجلي لهم سبحانه في كتابه من غير ان يكونوا راوه بما اراهم من قدرته / خداي سبحان در كتاب خود بي آن كه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند و قدرت خويش را به همه نماياند. " پس چنين سخنگويي كه تجلي كرده در كلام خود نهان، غيب و باطن است و نمازگزار وقتي در قرآني كه در نمازش قرائت مي كند تدبر نمايد و خود را از چرك و آلودگي معصيت و نافرماني پاك سازد و از زنگ و تيرگي گناه منزه دارد بلكه از آلودگي تعلق و وابستگي به غير خدا دور نگه دارد خدا را با قلب خويش مي بيند و يا به پايه اي مي رسد كه گويا او را مي بيند و مي داند كه اگر او خدا را نبيند خداوند قطعا او را خواهد ديد.
آيت الله جوادي آملي در ادامه مباحث مربوط به ريشه ها و دلايل رازمند بودن نماز در كتاب "اسرارالصلوه" يا "رازهاي نماز مي كوشد مثال هاي قرآني در اين باره طرح كند، مثال هايي وحياني كه نشان مي دهد براي هر چيزي كه در آسمان ها و زمين است ملكوتي مقرر شده است به اين معنا كه همه اشيا و موجودات و پديده ها داراي ظاهر و باطن يا ظاهر و ملكوتي هستند. وي در اين باره تصريح مي كنند: از چيزهايي كه دلالت مي كند نماز نهان و رازي دارد اين كلام خداوند است:" فسبحان الذي بيده ملكوت كل شي ء / شكوهمند و پاك است آن كسي كه ملكوت هر چزي در دست اوست." از آيه استفاده مي شود كه براي هر چيزي ملكوتي است كه با تسبيح مناسبت دارد برخلاف مُلك و فرمانروايي كه با تبارك مناسب است چنان كه فرمود: "تبارك الذي بيده الملك / بزرگ و خجسته است آن كه فرمانروايي به دست اوست." زيرا تبارك از اسماي تشبيه است و سبحان از اسماي تنزيه و چون براي هر چيز ملكوتي است - ملكوت امري است فراسوي ملك و كسي كه ملكوت را به شهود بنگرد از اصحاب يقين است چنان كه خداوند متعال درباره حضرت ابراهيم عليه السلام فرمود: "و كذلك نري ابراهيم ملكوت السموات و الارض و ليكون من الموقنين / و اين گونه ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين كنندگان باشد" - پس براي نماز ملكوتي است كه نهان و راز آن است. اين ملكوت ثابت و پايدار است چون به دست خداست نه نمازگزار و به اين ملكوت نهايي نمي توان دست يافت. جز پس از سفر و هجرت از جهان مُلك.
شايد اين آيه به پاره اي از آنچه گذشت اشاره داشته باشد: "قل انزله الذي يعلم السرّ في السّموات و الارض / بگو: اين قرآن را كسي فرو فرسستاده كه راز نهان ها را در آسمان ها و زمين مي داند" زيرا وصف خداوندي كه قرآن را فرستاده به اين كه او به نهان آگاه است اشعار مي دارد كه قرآن - كتابي كه مشتمل بر معارف، اخلاق و احكام است – داراي راز نهاني است پس همه آنچه در قرآن است نيز اسراري دارد.
رابطه ميان نهاني و داناي نهان
آري فرق است بين اين كه گفته شود: خداوند به نهان آسمان ها و زمين آگاه است و بين اين كه گفته شود: او در آسمان ها و زمين به نهان آگاه است؛ زيرا گفته نخست دلالت مي كند كه آسمان ها و زمين اسراري دارند برخلاف گفته دوم. ليكن اگر گفتيم: خداي نازل كننده قرآن داناي نهان است، اين جمله بيانگر آن است كه قرآن راز و نهاني دارد.
نماز كه پديده عيني نيست، پس چرا رازمند است؟
اما ابهام و شبهه اي ممكن است به ذهن برخي خطور كند و آن اين كه تصريح آياتي كه در رازمند بودن نماز بر آن تأكيد شده درباره موجودات و پديده هاي عيني است در حالي كه نماز از امور اعتباري است، آيت الله جوادي آملي ابهام مذكور را اين گونه طرف مي كنند: نكته اي مهم باقي ماند و آن اين اشكال كه محدوده اين دليل -كه رازدار بودن پديده ها را دلالت داشت - و نيز ظاهر بسياري از آيات گذشته خصوص موجود تكويني است زيرا ظهور آيات درباره موجود خارجي و عيني است و چون نماز و ساير عبادات همه از امور اعتباري و تأليف يافته از اشيايي است كه وحدتي براي مجموع آن ها نيست پس چيزي هم كه از چند امر اعتباري تركيب يافته وجود عيني ندارد. زيرا وجود مساوي با وحدت و داير مدار آن است و هرگاه اين مركزيت- وحدت و يگانگي - منتفي شود طبعا وجود نيز در آنجا منتفي مي شود و چون وحدت و يگانگي حقيقي در نمازي كه از اموري اعتباري چون ركوع، سجود، قرائت، قيام، ذكر، نيت و مانند آن ها تأليف يافته وجود ندارد ديگر وجودي بر اصل نماز تأليف يافته از اين ها نيز نخواهد بود. بنابراين امري اعتباري چون نماز مشمول دليل عقلي قرار نمي گيرد و دليل نقلي نيز شامل آن نمي شود زيرا دليل عقلي و نقلي ويژه چيزي است كه وجود عيني داشته باشد.
و پاسخ اين شبهه را اين گونه مي گويند: امر اعتباري دو قسم است: اعتباري محض كه خاستگاهي براي آن نيست جز اعتباري كه اختيارش به دست اعتباركننده است و گاهي امر اعتباري وابسته و مستند به موجودي تكويني است كه آن را درست مي كند.قسم اول از دو بخش اعتباري از بحث خارج است چنان كه از چارچوب دليلي كه مي گويد "هرچيزي نهاني دارد" نيز خارج است.اما قسم دوم در بحث داخل است چنان كه در دليل ياد شده نيز مندرج است؛ زيرا هر چيزي كه اسنادش به امري تكويني و عيني باشد در گستره و محدوديت نيز محكوم به حكم همان امر عيني است. بنابراين نماز وحدتي حقيقي دارد كه وجود حقيقي آن را همراهي مي كند از اين رو به روشني براي آن نهاني تكويني وجود دارد.
اگر قلب از چرك ها مصون باشد خدا را مي بيند
گاهي نيز براي اثبات راز نهاني نماز ممكن است از بيان ديگري كمك گرفت و آن اين كه نماز مشتمل است بر قرآني كه خداوند متعال بدان تكلم كرده و چون سخنگو در سخن و كتابش تجلي كرده است چنان كه امير المؤمنين مي فرمايد: "فتجلي لهم سبحانه في كتابه من غير ان يكونوا راوه بما اراهم من قدرته / خداي سبحان در كتاب خود بي آن كه او را بنگرند خود را به بندگان شناساند و قدرت خويش را به همه نماياند. " پس چنين سخنگويي كه تجلي كرده در كلام خود نهان، غيب و باطن است و نمازگزار وقتي در قرآني كه در نمازش قرائت مي كند تدبر نمايد و خود را از چرك و آلودگي معصيت و نافرماني پاك سازد و از زنگ و تيرگي گناه منزه دارد بلكه از آلودگي تعلق و وابستگي به غير خدا دور نگه دارد خدا را با قلب خويش مي بيند و يا به پايه اي مي رسد كه گويا او را مي بيند و مي داند كه اگر او خدا را نبيند خداوند قطعا او را خواهد ديد.
اين بيان اختصاص به نماز ندارد بلكه در هر عبادتي كه در آن قرآن تلاوت مي شود تحقق مي يابد و نيز همه حالات نماز را نيز شامل نمي شود يعني به جز قرائت فاتحه الكتاب و سوره و مواردي كه قرآن خوانده مي شود در جاي ديگري جاري نيست.
منبع: شبستان
N166/U0/S1,/C19/T3