شعلههای انقلاب از مسجد شمشیرگرها تا شکنجهگاه ارگ کریمخانی
ساواک شبانه حمله کرد و همه را به شهربانی کل و سپس ارگ کریمخان که شکنجه گاه کمیته مشترک بود منتقل کرد، نیمی از بدنم در اثر شکنجه فلج شد. شهید دیباج دانشجوی دانشگاه شیراز زیر شکنجه به شهادت رسید و معلوم نشد کجا به خاک سپرده شد... این ها بخشی از صحبت های یکی از مبارزان انقلاب در شیراز است در توصیف سالهای سخت اما پر امید مبارزه.
به گزارش پایگاه خبری مسجد نیوز از شیراز، مسجد شمشیرگرهای شیراز یکی از از آن دسته مساجدی بود که در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مؤثری داشت و حوادث مختلفی در مبارزات علیه رژیم پهلوی را شاهدبوده است،این مسجد با محوریت آیت الله حائری، از همان شروع زمزمه های انقلاب در دهه چهل، یکی از کانون های مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی بود.
با مجید روزیطلب مدیر کل اسبق آموزش و پرورش استان فارس و نماینده ی دوره هفتم مجلس شورای اسلامی، که از نوجوانی و زمانی که دانش آموز مقطع متوسطه بوده در کوران انقلاب و مسجد شمشیرگرها حضور داشته، در خصوص آن روزها و وقایع مسجد شمشیرگرها به گفتگو نشستیم.
ابتدا مسجد شمشیرگرها و فعالیت های این مرکز را معرفی کنید:
مسجد شمشیرگرها پشت مسجد جامع شهدا بود و در کنارش هم منازل مردم قرار داشت که هم مسلمانان بودند، هم مسیحیان و کلیمیان، به همین دلیل از جایگاه خاصی برخوردار بود.
در آن زمان مجموعه هیئتهایی در محلات ایجاد شده بود به نام «برادران» که موسس آن آیت الله حسینی الهاشمی بود. در این مسجد هم مراسم های مذهبی مختلف اعیاد، عزاداری ها، آموزش های مذهبی همواره برگزار میشد که وابسته به یک از همین هیئت های «برادران» بود.
برنامههای متنوعی همیشه در آنجا برگزار میشد و به تدریج روحانیون خاص و سایر افراد مذهبی دارای صلاحیت که مقبول جوانان بودند در آنجا حضور پیدا کردند و برای جوانان جاذبه بیشتری ایجاد شد از جمله این روحانیون که برنامه ریزان و مسئولان مسجد از ایشان دعوت کردند در مسجد شمشیرگرها حضور داشته باشند مرحوم آیت الله حائری بود که بعد از انقلاب امام جمعه شیراز شدند. ایشان جوان و در ابتدای دوران طلبگی در قم بودند که دعوت را پذیرفتند.
از دیگر افراد فعال مسجد حاج آقا تقاء بود که بعد استاندار فارس شد یا افرادی مثل آقای حقدل که از برنامه ریزان مسجد بود و آقای کتیبه که آن زمان مسائل دینی و احکام آموزش می داد.
این افراد بین جوانان آن زمان مقبولیت و جاذبه داشتند و بیشتر کسانی که هم در مسجد حاضر می شدند از جوانان بودند. بیشتر دانش آموزان دبیرستانی و دانشجویان جذب این مسجد شده بودند. به خصوص وقتی که آیت الله حائری آنجا حاضر شد.
آیت الله حائری چه سالی وارد مسجد شدند؟
ایشان حوالی سال 40 وارد مسجد شدند. من آن زمان سال اول یا دوم دبیرستان بودم.
آیت الله حائری یک جوان خوش سیما و خوش برخورد بودند و مطالبی هم که مطرح می کردند مورد استقبال جوانان قرار می گرفت. جوانان شیفته نوع برخورد و بیان ایشان بودند. در کنار مسائل شرعی و اجتماعی، رگه هایی از مسائل سیاسی هم مطرح می شد. نه به شکلی که اجازه تداوم جلسات توسط ساواک سلب شود. هر چند گاهی مسائل تندی هم توسط آیت الله حائری و دیگر فعالان مسجد بیان می شد. ساواک خیلی به مسجد شمشیرگرها توجه داشت و البته از این نوع مساجد در شیراز باز هم بود که فعالیت داشتند مثل مسجدالرضا، مسجد آتشی ها، مسجد حاج عبدالکریم، مسجد قائم، مسجد عظیمی که فعالیتهای سیاسی مذهبی داشتند.
و بیشتر محور کارشان روشن کردن جوانان هم به مسائل دینی هم به مسائل سیاسی_اجتماعی بود، ساواک هم به این مسائل بسیار حساس بود. عناصری را می فرستاد که در مسجد حاضر می شدند و در خبر گیری و خبر بردن خیلی فعال بودند.
فعالیتهای مسجد در دهه چهل چگونه بود؟
در آن زمان فعالیتهایی در سطح کشور توسط مراجع و علمای بزرگ از جمله امام خمینی انجام میشد و به مسجد شمشیرگرها هم چون ارتباط هایی هم با قم وجود داشت منتقل میشد و چون مسجد رنگ و بوی سیاسی داشت مورد استقبال جوانان قرار میگرفت. از جمله اعلامیه هایی که از سوی امام توزیع میشد و یا نوار سخنرانی و صحبت های آنان که خیلی ظریف و نا محسوس دست به دست میشد.
ساواک روی کوه نوردی حساس بود
آیت الله حائری توجه ویژه ای به جوانان داشتند و برنامه های جنبی در کنار فعالیتهای مسجد قرار دادند و بچه ها در تیم های ورزشی شرکت کردند.
در برنامه های کوهنوردی هم انگیزه های سیاسی وجود داشت و رژیم شاه کوهنوردی را یک امر خودسازی برای کارهای چریکی و ایجاد درگیری قلمداد می کرد و روی کوهنوردی هم بسیار حساس بود و حتی از کوهنوردی هم جلوگیری می کرد.
ساواک بارها آیت الله حائری، برخی دیگر از مسئولان و مدرسین مسجد و حتی دانشجویانی که در مسجد حاضر می شدند را به دلیل همین اقدامات شناسایی و احضار میکرد. کمی از نظر زمانی برویم جلو، در دو سه سال پایانی رژیم شاهنشاهی فعالیتها به چه شکلی بود؟
فعالیتها هم پای کشور ادامه یافت و تلاشها و برنامه ها در مسجد بی هدف نبود بلکه مسجد جوانان را برای یک خیزش آماده میکرد. هرچه به سالهای پایانی رژیم و اوج گیری انقلاب نزدیکتر میشدیم، دستگیری ها از مسجد بیشتر میشد. شخص آیت الله حائری چندین بار دستگیر شدند و حتی یکبار هم ایشان را به شمال تعبید کردند.
من دیگر آن زمان دانشجو شده بودم. در همین مسجد شمشیرگرها فرمایشات آیت الله دستغیب را همراه اخوی خودم، با یک دستگاه قدیمی، ضبط و پیاده میکردیم و سپس محرمانه تکثیر می کردیم و در اختیار اعضای مسجد قرار میدادیم. هم در دانشگاه فعالیت میکردم هم در مسجد.
هجوم وحشیانه ساواک
آیت الله حائری تقریبا سال 55 از تبعید بازگشت، ما دانشجویان که از سالها قبل شاگرد ایشان بودیم به دیدن ایشان در منزل اخوی ایشان که پشت همین مسجد شهدا و نزدیک مسجد شمشیرگرها بود رفتیم ایشان در حال صحبت بودند که ساواک که مطلع شده بود هجوم وحشیانه ای به این منزل آورد و همه افراد آنجا از جمله خود ایشان را با سلاح گرم دستگیر کرد، چشم هم را بستند و همان شب به شهربانی مرکزی بردند و از آنجا به زندان ساواک که در ارگ کریمخان مستقر بود، منتقل کردند و مدتی در آنجا تحت شکنجه های شدید قرون وسطایی بازداشت بودیم. که خود من نیمی از بدنم به دلیل این شکنجه ها فلج شده بود. از شهدای انقلاب بگویید
_ من با چشم خودم میدیدم که مردم را در خیابانها به گلوله بستند و مردم شهید شدند، برخی در دارالرحمه دفن هستند اما بعضی از آنها هرگز مشخص نشد چه شدند. مثلا دوستم، شهید رستمی در 5 رمضان به شهادت رسید.
در ارگ کریمخان چه می گذشت؟
برای ما از ارگ کریمخان و دستگیری های ساواک بگویید
برای رژیم شاه که خیلی قلدر بود، سخت بود بپذیرد عده ای بر خلافش عمل کنند. ساواک در جریان های مختلف جوانان مسلمان انقلابی را دستگیر میکرد. مثلا در همان در اوایل شروع انقلاب، مسجد ولی عصر پر بود از دانشجویانی که علیه رژیم شعار می دادند و تظاهرات میکردند می آمدند سمت شاهچراغ، آن هم زمانی که مردم هنوز به انقلاب نپیوسته بودند. در همین جریان ساواک تعدادی از جوانان را دستگیر و شکنجه کرد.
شبهای کمیته مشترک
در سالهای نزدیک به پیروزی انقلاب، کمیته مشترک ضد خرابکاری که متشکل از ساواک و شهربانی بود، تشکیل شد.
دوره ای که ما را دستگیر کردند، ما دچار کمیته شدیم، کمیته خیلی جلادتر و سفاک تر از ساواک بود و در شکنجه حرف اول را میزد. عزیزان ما را تا سر حد شهادت پیش می برد.
یکی از دوستان من شهید دیباج و دانشجوی دانشگاه شیراز بود، در زیر همین شکنجه ها به شهادت رسید و بعد هم معلوم نشد او را کجا دفن کردند و از سرنوشتش خبری نشد. شکنجهها بسیار جانکاه بود و سبوعیت را به حد اعلا می رساندند.
وقتی من را در شکنجه گاه لخت مادر زاد کرده بودند و به تخت آهنی بسته بودند و به شدت با کابل به سر، دست و کف پا می زدند، بعد از باز کردن از تخت ما را وادار به دویدن دور همان تخت می کردند که پای ما آماس نکند و دوباره بتوانند بزنند.
حتی کف پای خود من را سعی کردند با دوا و روغن الیتام بدهند تا دوباره بزنند.
در یک مورد که دست من را از پشت بستند و باز هم عریان کامل آویز کردند، هر قدر هم که التماس میکردیم، استغاثه میکردیم به خدا و ائمه، فحش های رکیک به مقدسات می دادند. حتی در دهان برخی ادرار میکردند. در اکثر موارد وقتی این کارها را میکردند مست لایعقل بودند.
رو در رو با شکنجه گر
شکنجه گر من که اسمش «دهقان» بود، سی سال بعد از انقلاب، در دهه 90 ، از آمریکا به کشور برگشته بود، که دستگیر شد. دادگاه انقلاب من و دیگرانی که توسط او شکنجه شده بودند را صدا زد و با او روبرو کرد. تمام جنایت هایی که من میگفتم او تصدیق میکرد اما در انتها گفت ما یک مأمور معذور بودیم. هر چه گفتیم مگر تو عقل نداشتی، مگر انسانیت نداشتی، گفت ما در یک فضای متفاوت بار آمده بودیم.
خود ساواکی ها به دهقان می گفتند بخت النصر و هر شکنجه سختی بود را به او می سپردند.
در دادگاه از حق خودم گذشتم و گفتم شکایتی شخصی ندارم اما اگر به عنوان یک خائن و جانی مورد محاکمه قرار بگیرد، به تصمیم دادگاه بستگی دارد، در جریان حکم نهایی دادگاه هم نیستم. اما به همه شکنجه ها اذعان داشت و قبول کرد.
و مصاحبه هایی شد که به عنوان سند انقلاب ضبط شده است.
دهقان اقرار کرد که خود شخص شاه مستقیم دستور میداد که شکنجه ها تا این حد سخت باشد.
پیروزی انقلاب
هنگام پیروزی انقلاب کجا بودید؟
انقلاب که پیروز شد من فسا معلم بودم. همه برنامه های سیاسی و تظاهرات را با انقلابیون فسا دنبال میکردیم، بارها هم به شیراز احضار شدم اما دیگر پایان کار رژیم بود. بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب به شیراز آمدم و در کمیته انقلاب فعالیت کردم.
شیراز یک روز زودتر انقلاب پیروز شد
انقلاب در شیراز چه روزی پیروز شد؟
شیراز یک روز زودتر یعنی 21 بهمن 57 انقلاب پیروز شد.
نیروی هوایی خیلی فعال وارد شد، انقلابیون هم آماده و مسلح بودند. در شیراز کلانتری ها زودتر از تهران به دست مردم فتح شد.
مرحوم مهندس طاهری از فعالین بنام فارس بود، مردم را از شاهچراغ بسیج کرد برای فتح کلانتری ها، که مردم حرکت کردند و تک تک کلانتری ها و بعد شهربانی کل و ارگ کریمخانی را در 21 بهمن تصرف کردند، مرکز ساواک شیراز فتح شد و مجسمه شاه که وسط میدان ستاد، امام حسین کنونی قرار داشت به دست مردم به زمین افتاد و زمام شهر به دست انقلابیون افتاد و اولین کمیته انقلاب اسلامی همان روز 21 بهمن در دبیرستان نمازی و هنرستان میثم شیراز تشکیل شد و شیراز دیگر کار تمام شده بود. و این پیشتازی مایه مباهات است.
انتهای پیام
منبع: خبرگزاری فارس
N13754/U45/S1,2,4,/C17/T3