مصاحبه اختصاصی با حجت الاسلام احمدپناهیان
حجت الاسلام احمدپناهیان:یک طلبه حتما باید برای کارفرهنگی برنامه ریزی کند.
به گزارش پایگاه خبری مسجد حجت الاسلام و المسلمین حاج احمد پناهیان از رزمندگان دوران دفاع مقدس و خطبای مشهور استان قم هستند .ایشان مسئول هیئت محبین اهل بیت(ع) قم می باشند که این هیئت از جمله هیئت های فعال در زمینه تولید محصولات فرهنگی، انتشار کتاب، برگزاری اردوهای راهیان نور جنوب و غرب و... هستند. همچنین لازم به ذکر است اولین سفر راهیان نور کشور توسط حجت الاسلام حاج احمد پناهیان و هیئت محبین اهل بیت(ع) برگزار شد که بعد از تایید وحمایت امام خامنه ای از این حرکت شایسته، به مرور در تمام کشور رواج پیدا کرد.
در ادامه مصاحبه خبرنگار پایگاه خبری مسجد با ایشان را می خوانیم:
با عرض سلام خودتان را معرفی بفرمایید.
احمد پناهیان هستم.
از سوابق فرهنگیتان بفرمایید.
بنده از حدود هفت - هشت سالگی به طور پراکنده به کارهایی مثل تشکیل جلسه قرآن و تشکیل کتابخانه و تشکیل هیئت و از این دست امور برای محل و مدرسه و مسجد مشغول بودم. در سیزده سالگی پایمان به جبهه باز شد و غیر از زمان عملیات ها اوقاتی که در مقرهای مختلفی مثل جند الله بوکان،ناوگردان فرات،گردان های مالک و حبیب و ابوذر،غرب و جنوب بودیم باز مشغول فعالیت های فرهنگی و تبلیغاتی می شدیم.بعد از جنگ هم مقداری با آموزش و پرورش در زمینه مربی گری و تدریس همکاری داشتیم.در طی این سال ها نیز در فضاهای فرهنگی و عقیدتی با بسیج همکاری داشتیم تا امروز که شاید عمده ترین فعالیت ها در زمینه تبلیغ و سخنرانی و تبیین منویات مقام معظم رهبری در فضای دانشگاه ها و حوزه های علمیه و هیئت های مذهبی در سراسر کشورباشد.
هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام را در چه زمانی تاسیس نمودید؟
هیئت محبین اهل بیت علیهم السلام در اواخر سال 68 تاسیس شد. ابتدا یک جمع طلبگی بودیم که از سال 64 در جوار مدرسه علمیه برنامه هفتگی زیارت عاشورا داشتیم و بعدها این زیارت هفتگی تبدیل به هیئت هفتگی شد و زحمت سخنرانی آن به گردن اخوی بنده - حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان - افتاد و از آنجایی که ایشان در این زمینه پیشکسوت بودند مدیریت هیئت نیز به ایشان واگذار شد.
ماجرای مقتل الشهدای فاطمیه که در خیابان چهارمردان قم قراردارد چه بود؟
مقتل الشهدای فاطمیه تقریبا هفت سال پیش بود که یکی از فرزندان شهدای همین مقتل الشهدا یعنی از خانم هایی که در روضه ی حضرت زهرا(س) روز شهادت حضرت زهرا(س) به وسیله موشک باران حزب بعث عراق در سال 65 شهید شده بودند در جلسات هیئت محبین شرکت می کرد.ما از طریق ایشان متوجه چنین جایی شدیم که اساسا جایی هست که در روز شهادت حضرت زهرا(س) و هنگام روضه ی حضرت زهرا(س) در منزلی که متعلق به حجت الاسلام سید علی مومنی بود موشکی به آن اصابت می کند و 18 نفر به شهادت می رسند. در این پنج سال دوندگی ها و نامه نگاری های زیادی شد که مسئولین شهر آن تکه زمین هفتاد هشتاد متری را که پارکینک ماشین ها و محل تردد حیوانات خانگی شده بود را احیا کنند اما این پیگیری ها به نتیجه ای نرسید.نهایتا هیئت محبین خودش اقدام کرد و شروع کردیم به خریداری منزلی که در جوار این تکه زمین بود که بلکه بعدا بتوانیم با خود زمین مقتل الشهدا این مجموعه را یک دست کنیم و یک حسینیه و فاطمیه بسازیم که هم نام این شهدا زنده شود هم این اتفاق عظیم که عده ای هنگام روضه و در روز شهادت حضرت زهرا(س) به شهادت رسیدند فراموش نشود.الان هیئت تقریبا از روزعاشورای امسال آن منزلی که خریداری کرده را آماده نموده و در آن مجلس روضه برقرار می کند که البته مکان کوچکی است ولی امید می رود با ادغام در مقتل الشهدا یک فاطمیه در خور شهر مقدس قم ایجاد شود.
چرا این پیگیری ها پنج سال طول کشید و مسئولین همکاری نمی کردند؟
این را باید از خودشان سوال کرد.این بی توجهی عوامل مختلفی می تواند داشته باشد که من خیلی به این عوامل نمی پردازم.وقتی پیگیری ها به نتیجه ای نرسید کنکاشت نکردیم که آیا این بی توجهی عوامل خاصی داشته یا نه.در عین حال چون رسالت هیئت محبین اهل بیت(ع) هم احیای امر اهل بیت(ع) است هم به عنوان یک هیئت انقلابی و ولایی و به روز شناخته می شود ما دیدیم اگر در این زمینه اقدامی نکنیم با سایر هیئت ها تفاوتی نخواهیم داشت. البته با راهنمایی های دفتر مقام معظم رهبری در سفر اخیر ایشان به قم که ما شرح حال این ماجرا را گفته بودیم و با تاکید آیت الله جوادی آملی در نماز جمعه مبنی در احیای شدن این مکان و با پیگیری های های انجام شده توسط هیئت،شهرداری قم آن تکه زمین را که هم اکنون نیز در ملکیت شهرداری است را فعلا در اختیار هیئت قرار داده و ما داریم سعی می کنیم و با خرید زمین های مختصر اطراف آن به طور کلی آن مجموعه را تبدیل به یک حسینیه و فاطمیه در خور شأن شهدا قرار بدهیم.
یکی از وجه تمایزهای هیئت محبین با سایر هیئت ها کارهای فرهنگی که در این هیئت انجام می شود.درباره این کارها توضیحی بفرمایید.
یکی از تکالیف اصلی هر هیئتی احیای امر اهل بیت(ع) است.احیای امر اهل بیت با احیای نام اهل بین فرق می کند.هدف اهل بیت (ع) احیای امر خداوند متعال روی زمین است.اگر شما بنا باشد هدف اهل بیت(ع) را دنبال کنید نمی توانید فقط به یک حوزه خاص اخلاقی بپردازید و حتما باید به کارهای مختلف فرهنگی در کنار مجالس ذکر تن دهید.این هیئت که هم یک هیئت جوان است هم شاکله اصلی خدامش را طلاب تشکیل می دهند در کنار مجالس هفتگی اش به دو کار پرداخته:یکی اردوهای تربیتی زیارتی مثل مشهد مقدس، مرقد امام و راهیان نور جنوب و غرب و دیگری کارهای علمی و پژوهشی.یک نمونه از کارهای علمی این است که یک پژوهشکده ای به نام دفتر فرهنگی فخر الائمه(ع) ایجاد شد که نزدیک به سی جلد کتاب و جزوه در موضوعات مهم روز و بیشتر از منظر امام و آقا چاپ کرده .نمونه دیگرش نمایشگاه های متعددی است که به فراخور وقایع جهان برپا شده اند مثل نمایشگاه دست پنهان(نقش دشمن در ترویج قمه زنی)،بیداری اسلامی،از میانمار تا دمشق،ظلم تابعین(جنایات آمریکا در کشورهای اسلامی) و ولایت فقیه. نمونه دیگر تدوین و تنظیم مباحث مختلف اخلاقی،تربیتی،خانوادگی و سیاسی که توسط حجت الاسلام علیرضا پناهیان در سخنرانی های هیئت بیان شده به صورت ده جلد کتاب است.
یکی دیگر از کارهای خاص هیئت محبین اقامه دسته عزا در تمامی شهادت های ائمه معصوم است که من به جرئت می توانم بگویم وقتی این هیئت در نیمه اول دهه هفتاد اقدام به چنین کاری کرد هیچ هیئتی در قم این برنامه را نداشت. یکی دیگر از کارها برگزاری دعای عرفه بود که باعث شد سایر هیئت ها نیز الگوبرداری کنند و یک سنت بشود. از کارهای دیگر می توان به داشتن مجلس مناجات و ختم قرآن در تمام شب های ماه رمضان و برگزاری مراسم احیا در شب های قدر که به فراخور حال این هیئت حدود بیست هزار شرکت کننده دارد. از جمله کارهای رسانه ای هیئت نیز می توان به تهیه و تولید برخی از نرم افزارهای فرهنگی سیاسی و فیلم های مستندی که در رابطه با خانوده های معظم شهدا و جانبازان است اشاره کرد.
دیدگاهتان درباره لزوم ادغام ارگان های فرهنگی که در رأسشان کانون های مساجد و پایگاه های بسیج هستند با هیئت های مذهبی چیست؟
بسیج یک فرهنگ عمومی و یک ضرورت هست. ما هیئت و بسیج را کنار هم نمی دانیم بلکه عین هم می دانیم هرچند که این دو از لحاظ ساختاری با هم متفاوت هستند. در کل یک بسیجی باید هیئتی باشد و یک هیئتی باید بسیجی باشد و این ها منافاتی با هم ندارند. یک هیئت در عین اینکه می تواند اصالت سنتی خود را حفظ کند به ارائه خدمات فرهنگی نیز بپردازد.
علت عدم فعال بودن بیشتر پایگاه های بسیج و کانون های مساجد چیست؟
این یک مقداربستگی به خود پایگاه ها و کانون ها دارد.به طور کلی چند سالی است که تحرک فرهنگی خصوصا از لحاظ نرم افزاری وعمق بخشی کم تر شده که این هم به علت غفلت نیروهای مذهبی و ولایی و انقلابی است هم در اثر مشغله های متعدد حوزه های مرتبط با فضای فرهنگی می باشد. کار فرهنگی به قول حضرت آقا همیشه مهم بوده ولی مظلوم واقع شده خصوصا در سال های اخیر. و این عمدتا به خاطر غفلت است. بعضی ها شاید عوامل بیرونی مثل امکانات و بودجه و نیروی انسانی را بهانه کنند اما به نظر من هرکس بخواهد واقعا کار کند امکان برای کار کردن وجود دارد. مگر قبل از انقلاب که برخی ها کار فرهنگی می کردند کسی به آن ها بودجه می داد؟ مگر دیگران آن ها را تشویق می کردند؟نه. ولی آن زمان علی رغم موانع و مشکلات، اخلاص حاکم بود و هیچ وقت کسی این محدودیت های ظاهری را نمی دید اما اکنون میزان اخلاص ما پایین آمده لذا ما موانع بیرونی کار فرهنگی را جدی گرفته ایم. این جزو نقص های ماست و البته این بر می گردد به ظلمی که دارد به این حوزه می شود.
توسط چه کسانی؟
توسط نیروهای فرهنگی و عناصر حزب اللهی و برخی از مسئولین. البته این را هم بگویم که پایگاه ها و کانون های فعال نیز وجود دارند ولی مثل دوران انقلاب و جنگ پویا و چشمگیر نیستند.
چگونه می شود کارهای فرهنگی را گسترش داد؟
کار فرهنگی به خاطر مشکلات و موانعی که دارد آسیب های زیادی به آن وارد می شود و با بالا بردن سطح اخلاص و ایمان است که می شود در این حوزه هم مقاومت کرد هم آن را گسترش داد هم آن را رشد و تعالی داد.باید فقط نظر خدای متعال را مدنظر داشت. اگر فقط خدا انگیزه باشد تمام موانع قابل رفع اند. اخلاص را باید بالا برد. به روحیه انجام تکلیف باید اهمیت داد.بالاخره منیّت ها و هوا و هوس ها ضرر دارد.باید برای خدا اقدام کرد.هرقدر میزان معنویت و اخلاص بالا برود تلاش ها و فعالیت ها بیش تر می شوند.قرآن می فرماید:«الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا» کسانی که در راه خدا تلاش می کنند خدا هم راه های مختلفی نشانشان می دهد و آن ها را به مقصد می رساند.«ولینصرن الله من ینصره» هرکس دین خدا را یاری کند خدا هم او را یاری می کند. مشکل ما در کمبود اخلاص است.تلاش هایمان خیلی در راه خدا نیست. خیلی وقت ها هواهای نفسانی و باب مسائل مادی باز می شود و این باعث زمین خوردن می شود.
چه آسیب هایی مجموعه های فرهنگی و دست اندرکاران امور فرهنگی را تهدید می کنند؟
هر کسی که در خط مقدم باشد آسیب پذیریش بیش تر می شود و نسبت به کسی عقب است در تیررس بیش تری قرار دارد.بسیج اکنون عَلَم ولایت و اسلام و انقلاب را به دوش کشیده. در تمام جهادهای علمی و فرهنگی و اقتصادی و معنوی در خاک ریز اول قرار دارد لذا آسیب های زیادی او را تهدید می کنند. هم از دورن خود می تواند آسیب ببیند(منیّت ها و هوا و هوس ها) هم از بیرون و دشمن بیرونی مثل القائات مختلف فکری و سیاسی می تواندآسیب ببیند.هم دشمن داخل کار را سست می کند هم شمن خارج.باید میزان دشمن شناسی مان را بالا ببریم و اقدام و مقابله کنیم. متاسفانه ما دشمن را جدی نمی گیریم و این جزو آفت هایمان است.به خودمان می پردازیم و هم جزو آفت هایمان است. آفت دیگر ما راه افتادن دنبال لیدرها و اشخاصی است که فکر می کنیم همه چیز آنها مطابق با خواسته ولایت است. دنباله رو جریان های سیاسی و حزبی و گروهی و اشخاصی که هرکس باشند «ولی» نیستند آفت ماست.مشکل دیگر ما ضعف مقاومتمان در برابر سختی هاست.قدرت خطر کردنمان کم شده و باید صبر و استقامتمان بالا برود.دیگر آفت ما حب نفس است ما به خاطراینکه به منافع شخصی مان زیاد فکرمی کنیم ممکن است نتوانیم در مقابل آسیب هایی که به شخص خودمان و موقعیت و آبرویمان وارد می شود ایستادگی کنیم.ضعف دیگر ما این است که توجه لازم را به نقشه راه هایی که مقام معظم رهبری در حوزه های مختلف پیش رویمان قرار می دهد نداریم.علاقه به رهبر انقلاب و ولایت داریم ولی علاقه خالی کافی نیست.این کم توجهی و غفلت نسبت به اولویت هایی که از طرف مقام معظم رهبری تبین می شوند از آفت های ماست به طوری که بعضی وقت ها تمام انرژی مان در حوزه ایی صرف می شود که اولویت دوم یا سوم یا حتی دهم به بعد است آن وقت برای حوزه ای که اولویت اول ماست دیگر هیچ قدرتی نداریم.یکی دیگر از آفاتمان دنبال منافع آنی و دم دستی بودن است. دوست داریم نتیجه کارمان را همین الان ببینیم و کار را با این دید که تکلیفمان را انجام بدهیم چه نتیجه بدهد چه ندهد انجام نمی دهیم.اگر نتیجه را الان و سریع نبینیم مایوس می شویم. نا امیدی خیلی زود در بسیاری از مجموعه های حزب اللهی حاکم می شود.روزمرگی هم یکی از آفات ماست.یعنی آن روحیه حقیقی انقلابی و روحیه شور و نشاط که در کارفرهنگی لازم است در ما کم شده. روحیه انقلابی در برخی مجموعه کم شده و این خودش یک آفت است. فکر می کنیم چون جنگمان مثل جنگ شلمچه و اروند تن به تن نیست و جنگ نرم است نیاز نیست عجله داشته باشیم درصورتی که دشمن سنگر به سنگر دارد پیش می آید.یکی از نقاط ضعفی که مقام معظم رهبری در جلسه ای که با مسئولین داشتند بر شمردند این بود که ما در رابطه با تباه شدن نسل جوان اقدام موثر انجام نمی دهیم. این خیلی مهم است. جامعه ما کم کم دارد مسن می شود و نسل جوانمان در برار آسیب های مختلف فرهنگی و سیاسی و فکری و معنوی قرار دارد ولی ما توجه چندانی نداریم و سرمایه مان را به ارزانی در برخی حوزه ها از دست می دهیم. غفلت از شهدا هم یکی از آفاتمان است شاید یادواره بگیریم و در اردوهای راهیان نور شرکت کنیم اما این ها سالی یک بار است. متاسفانه در حوزه های معرفتی نسبت به شهدا کار نمی کنیم که بفهمیم شهدا چگونه زندگی کردند تا از ایشان الگوگیری کرده و به نسل بعدی هم انتقال دهیم. فقط به جلسات ظاهری اکتفا کرده ایم و الگوی عملی ما شهدا نیستند و در واقع صرفا اسطوره سازی کردیم. اسطوره هم باید تبدلی به عمل شود وگرنه فایده ای ندارد.مقام معظم رهبری در جلسه ای که با فرهنگیان داشتند فرموند شما باید شهدا الگوی نسل جوان و نوجوان قرار بدهید. خب الگوی چی؟ اگر بخواهیم آن ها را الگوی زمان عملیات قرار بدهیم خب این که ثمری ندارد چون در حال حاضر حمله ی نظامی به ما نشده.الگو قرار بدهید یعنی این که فرم تفکر و زندگی و علایق و انگیز ها و حب و بغض های شهدا را باید زنده کرد.باید مثل شهدا زندگی کرد تا مثل شهدا عروج و پرواز کرد. روی این ها کارهای عمیق نکردیم.مشکل ما این است که معمولا کارهایمان سطحی است و کارهای عمقی نیست.به هرحال وقتی خدا این قدر به جمهوری اسلامی عزت داده که کسی نمی تواند به او بگوید بالای چشمت ابروست ما هم باید از این فرصت استفاده کنیم و کارهای عمقی انجام دهیم.یک فرصت دیگری که خدا به ما داده بیداری اسلامی است.امروزه جوان های کشورهای اطراف از ما می پرسند خب ما انقلاب کردیم،اکنون چکار کنیم؟ اکنون برای ساختن کشورمان چکار کنیم؟ متاسفانه ما برنامه مدونی نداریم تا به این ها بدهیم. این باعث می شود آن ها دچار یأس و سرخوردگی بشوند.از دیگر آفات ما بی تقوایی در کار فرهنگی ست. یعنی آن چیزی که برای خدا مهم است و الان تکلیف امروز می باشد را دنبالش نیستیم. دنبال فضای های فرهنگی خودساخته ایم. خودمان برای خودمان تعیین تکلیف می کنیم. علاقه به رهبر انقلاب داریم اما دستورات وی را نادیده می گیریم.هرجایی که خودمان صلاح بدانیم پا می گذاریم.این آفات باید رفع شود.
با توجه به لزوم گسترش کمّی کار، راهکارهای جذب حداکثری چیست؟
جذب حداکثری جزو محورهای کیفی است.ما دستور داریم که به کمّیت توجه کنیم همان طور که خدا رسول اعظم(ص) را برای تمام مردم جهان فرستاد نه فقط قشر موحد. ما باید نگاه جهانی داشته باشیم نه نگاهی که محدود شود به مسلمانان و کشورخودمان و شیعیان اما شما برای بالا بردن کمّیت نیاز به کیفیت دارید. یعنی ما وقتی می توانیم جذب حداکثری داشته باشیم که کیفیت خودمان را بالا برده باشیم. امام(رض) یک نفر بود اما ببینید چه انقلاب در جهان ایجاد کرد! چه کمّیت عظیمی را از خواب غفلت بیدار کرد!این مدیون خودساختگی همان یک نفر بود و اگر این خودساختگی ها نبود هرگز موفق نمی شد پس پیش نیاز قطعی جذب حداکثری بالا بردن کیفیت همان عده قلیل است. اگر آن عده قلیلی که کار می کنند کیفیت و عمق معارف دینی و نزدیک تر شدن به خدایشان را بالا نبرند قطعا در جذب حداکثری موفق نخواهند بود.حال سوال پیش می آید چرا افرادی که رنگ و بوی مذهبی ندارند جذب حداکثری دارد؟ پاسخ این است که جذب آن ها ماندگار نیست.مثلا عده ی زیادی در دوران اصلاحات جذب شدند و به خاتمی رأی دادند اما اکنون همان مردم او را از قطار رشد جامعه پیاده کردند. اکنون شما می بینید کمیّتی که جذب تفکرات امام و انقلابی که اکنون پرچمدارش مقام معظم رهبری است شده اند روز به روز بیش تر می شوند.جایگاه خیلی از شخصیت های سیاسی روز به روز پایین تر می رود اما جایگاه رهبر انقلاب هم در داخل هم در خارج روز به روز بالاتر و مستکم تر می شود لذا حتما برای بالا بردن جذب حداکثری به غنای فردی نیاز داریم.
نظرتان راجع به ورود طلاب جوان به کار فرهنگی چیست؟ آیا باید در سن جوانی وارد این حوزه شوند یا بگذارند برای دوران بزرگسالی و اتمام دروس سطوح چهارگانه؟
خود درسی که طلبه می خواند یک کار فرهنگی است. خود تحصیل و علم موضوعیت دارد و مقام معظم رهبری تاکید ویژه ای روی آن دارند اما نکته اول این که ما نباید علم را جدای از کار فرهنگی و تکلیف اجتماعی ببینیم و نکته دوم این که هر طلبه ای بالاخره غیر از فضای تحصیل وارد فضاهای دیگری نیز می شود و چه بهتر که این ورود را در محیط اجتماع و در کار فرهنگی قرار دهد. این که طلبه وارد حوزه علمیه شود و بعد از پنجاه سال تازه به اجتماع برگردد و بگوید خب جامعه چه خبر؟ چنین طلبه ای به درد جامعه نمی خورد چون عمری از جامعه عقب افتاده است. اگر طلبه در آن زمان بخواهد معلوماتش را به جامعه عرضه کند باید به او گفت ساعت خواب! چون جامعه ای که او می شناسد جامعه پنجاه سال قبل نیست.چنین طلبه تازه باید یک دوره ای را بگذراند تا جامعه را بشناسد و تا وقتی که بخواهد بشناسد دیگر جانش تمام شده عمرش به پایان رسیده! طلبه درکنار درس قطعا باید با فضاها و تکالیف اجتماعی اش ارتباط داشته باشد و این باید طوری باشد که اولویت تحصیل علم را تحت الشعاع قرار ندهد.
برخی از طلاب بعد از ورود به کار فرهنگی و پیشرفت و در دست گرفتن مسئولیت و نیرو، مدتی بعد همه چیز را رها می کنند و می روند و کلی کار را روی زمین می گذارند. به نظرتان چنین کاری درست است؟
یک طلبه باید حتما برای کارفرهنگی برنامه ریزی کند.اگر طلبه آن قدر غرق کار فرهنگی شود که از درس عقب بیفتند مجبور می شود ارتباطش را با کار فرهنگی قطع کند و این امری لطمه زننده است. کار فرهنگی و تربیتی برخلاف کار اقتصادی یک کار بلند مدت است و به صورت آنی جواب نمی دهد لذا فرد حتما نیاز به برنامه ریزی دارد که آخرش دچار جدایی از کار فرهنگی نشود چراکه این جدایی هم به خود فرد آسیب روحی می زند و آن مجموعه را دچار ضرر می کند. درکل طلبه باید هم زمان با رشد علمی فعالیت های اجتماعی اش را نیز توسعه دهد.
باتوجه به ضرورت بحث دشمن شناسی شبهه ای پیش می آید که آیا مطرح کردن بیش از حد مسائل مربوط به دشمن خود باعث تبلیغ آن نمی شود؟
بعضی از حوزه های دشمن هنوز در جامعه ما به طور کامل شناسایی نشده اند.ما واقعا در زمینه شناساندن چهره دشمن کم کاری کرده ایم. نسل امروز ما می داند که باید با صهیونیسم مخالف باشد اما این که این صهیونیسم چیست و از کی ایجاد شده و علت دشمنی اش با اسلام چه می باشد را نمی داند و کسی برایش تبیین نکرده. همینطور در باب استکبار و آمریکا.چرا این شبهه مذاکره با آمریکا علاوه بر مسئولین در بین بچه حزب اللهی هم پیش امد که حالا چه اشکالی دارد که ما با آنها مذاکره کنیم؟ وجود این شبهه در بین این ها به این علت است که ما هنوز آمریکا را به درستی نشناخته ایم.استکبار را نشناختیم تا استکبار ستیز باشیم.در مورد عرفان های کاذب نیز همین طور. ما «نوع» دشمنی دشمنان را تبیین نکرده ایم. مثلا به جوانان نگفته ایم که آمریکا چطور و چگونه با ما دشمنی می کند.اکنون چه مقدار از جوانان ما می دانند که پیشینه و اساس تفکر انجمن حجتیه چیست؟ چه مقدار از جوانان می دانند که لژهای فراماسونری مشغول چه کاری هستند.چطور جامعه ما به جایی رسید که بعضی های گرایش به شیطان پرستی پیدا کردند؟ در زمان طاغوت و اوایل انقلاب کمونیست ها و مارکسیست ها اندیشه بی خدایی را ترویج می دادند اما اکنون برخی می گویند خدا هست اما خدا شیطان است. این که ناگهان می بینیم در تهران بیش از صد و پنجاه فرقه شیطان پرستی تشکیل شده اند و جوانان شیعه به آن ها جذب می شوند به این دلیل است که ما دشمن شناسی مان ضعیف است. همین طور بحث وهابیت. برخی از عقاید وهابیت به گونه ای است که اهل سنت نیز با آن مخالفند اما بعضی اوقات می بینیم که همان عقاید سر زبان بچه شیعه هاست.بعضی از روستاهای کشور را خود من شخصا رفته ام و دیده ام که آنجا اکثریت شیعه بوده اند اما بعد از چند سال آن اکثریت تبدیل شده به اقلیت و بیشتر مردم آن روستا بر اثر عدم تشخیص صحیح وهابی شده اند. ما برای دشمن شناسی و تبیین نوع دشمنی آن ها کار لازم را انجام نداده ایم و افراط و تفریط همیشه اشکال دارد ولی ما در این زمینه هنوز به مرحله افراط نرسیده ایم. بسیاری از حرف ها هنوز زده نشده اند و بسیاری از شبهات پاسخ داده نشده اند
باتشکر از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید
منبع: پایگاه خبری مسجد
N104/U0/S1,/C19/T1